۳- افزایش نقش اجتماعی مدارس در هدایت تحصیلی ، سازشی و حرفه ای دانش آموزان : تحولات سریع اجتماعی و اقتصادی ، سنت های دیرینه را در هم می شکند ، و ارزش های تازه ای را جایگزین ارزش های کهنه میسازد . دیگر خانواده ها به تنهایی قادر نیستند تمام مسئولیت های آموزش و پرورش فرزندان خود را بر عهده بگیرند. از طرفی بالا رفتن سطح توقع مردم و نیاز های جدید نیز باعث شده است که پدر و مادر، بیشتر وقت خود را در خارج از خانه به گذارند و فرصتی برای راهنمایی و تربیت کودکان خود نداشته باشند. نقش مسجد و کلیسا هم محدود به آموزش ارزش های اخلاقی شده است. در نتیجه مسئولیت راهنمایی بهتدریج از خانواده ها و کلیسا و مسجد، به مدارس انتقال یافته است.
۴- تحول جوامع سنت گرا و خود کامه به آزاد اندیشی و مردمی: تغییرات اجتماعی و سیاسی در جهان ، به افراد علی رغم موقعیت خانوادگی، اجتماعی و طبقاتی ،فرصت تصمیم گیری و انتخاب داده است، و باید به آن ها کمک شود که به بهترین شکل ، از فرصت ها، امکانات، و استعداد های خود بهره برداری کنند.
۵- گسترش علوم و علوم رفتاری: توسعه علوم به طور عام و کلی ، باعث پیدایش رشتههای متنوعی شده است که الزاماً بر تصمیم گیری دانش آموزان در انتخاب رشته تحصیلی تاثیر گذاشته است. همچنین با پیدا شدن علوم رفتاری به طور خاص ، شناخت ما نیز از فرد و محیط ، متقابلا افزایش یافته است. توسعه حرفه روانشناسی ، مخصوصا بهداشت روانی، باعث تأسيس کلینک های روانی ، و مراکز راهنمایی کودکان شده است. پیشرفت در تهیه آزمون های مختلف هوش، استعداد، رغبت و شخصیت ، راه را برای شناخت بهتر توانایی ها و نارسایی های دانش آموزان، و هدایت آن ها بر اساس این شناخت هموار کردهاست. جامعه شناسی به ما کمک کرده تا،نقش افراد را در جوامع بهتر و روشن تر درک کنیم. علم اقتصاد ، اطلاعات حاصل از تجارب کار و نقش و موقعیت افراد در اقتصاد پیچیده را در اختیار ما گذاشته است. و بالاخره مردم شناسی ، که درک ما را از تاریخ فرهنگ ملت ها افزایش داده است.
۶- چگونگی رشد و تکامل انسان : رشد فرد به ویژه از نظر روانشناسی کودک و نوجوان، امر راهنمایی را ضروری ساخته است. زیرا اولا: نوزاد انسان بسی ناتوان تر از نوزاد حیوان است، و در نتیجه بر خلاف حیوان که بر اساس رفتار غریزی ، خیلی سریع با محیط سازش میکند، و زندگی ساده و یکنواخت خود را دنبال می کند، به خاطر طولانی بودن دوران کودکی نیازمند مراقبت ، یادگیری و راهنمایی بیشتری است. ثانیاً: نوجوان در مرحله بحران بلوغ ، به لحاظ ناسازگاری و آرمان گرایی از سویی و تازگی مشکلات و نداشتن تجربه کافی از سوی دیگر، نیازمند هدایت و راهنمایی است که بتواند به سلامت این دوره را پشت سر بگذارد.
باید توجه داشته باشیم ، که راهنمایی باید در خدمت همه فراگیران باشد و به گروه معینی اختصاص پیدا نکند، زیرا برای همه مشکلاتی پیش میآید. گر چه جوانان برای یادگیری و کسب معلومات به مدرسه میروند، ولی گاه یک مشکل عاطفی، شدیداً جلوی یادگیری را میگیرد. دانش آموز آشفته و پریشان ، قادر نیست، ذهنش را متوجه تکالیف مدرسه کند.زیرا لازمه یادگیری، رغبت و انگیزه است از طرفی انگیزه هم در بحران احساسات، بهتدریج از بین می رود ،و هر ناراحتی ،ناراحتی دیگری را موجب می شود. نگرانی و اضطراب دانش آموز با احساس شکست در کار ، تشدید می شود. باید به دانش آموزان در رفع این بحران کمک شود ، زیرا صرفه نظر از جنبه انسان دوستی آن، چنین کمکی از تلف شدن کوشش های تحصیلی جلوگیری میکند. چه بسا افرادی که ممکن است معلومات لازم را برای امرار معاش آموخته باشند، ولی به علت ناراحتی های عاطفی، و بی نظمی های رفتاری ، نتواند در شغل خود، فرد لایق و با کفایتی باشند و از زندگی لذت ببرند. (www:http،۱۳۹۳).
عوامل مؤثر در انتخاب رشته تحصیلی
این عوامل به طور کلی دو جنبه دارند: وارثت ومحیط ؛ هوش، استعداد و سایر خصوصیات فردی زمینه ارثی دارند. نقش محیط شکوفا کردن و بالفعل کردن تواناییهای بالقوه است عوامل محیطی دانش آموز، شامل تمام آنچه او را در بر گرفته در طرح ریزی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شایان توجه است برخی از مهم ترین عناصر محیطی عبارتند از:
۱٫ خانوده: اعضاء خانواده به ویژه پدر و مادر، در امور تحصیلی فرزندان، نظیر انتخاب رشته تحصیلی آنان دخالت میکنند. گاه این دخالتها مناسب و به جا و در پیشرفت وجهتگیری صحیح آن ها مؤثر است. ولی گاهی این اظهار نظرات باعث عقب ماندگی و یا انتخاب نادرست در جهت گیری تحصیلی فرزندانشان میشود. مثلاً خانواده ها میخواهند فرزندانشان در رشتههایی تحصیل کنند، که در خانواده آنان معمول است خانواده های روحانی فرزندان خود را برای تحصیل در علوم دینی تشویق میکنند. خانواده های مالک یا زارع در مواردی تمایل دارند که فرزندانشان در رشته کشاورزی درس بخوانند و … مواردی وجود دارد که خانواده ها هدفهای تحصیلی جاه طلبانهای برای فرزندان خود در نظر میگیرند که امکان حصول به آن ها وجود ندارد مصداق این مورد دانش آموز ضعیفی است که پدرش اصرار دارد تا وی تا سطح دکتری ادامه تحصیل دهد و وظیفه مشاوران در ایجاد سوق دادن فرد در رشته متناسب با تواتایی ومشاوره با اولیا و افراد خانواده جهت تفهیم مطلب است (حسینی ۱۳۸۱؛ ۱۰۱).
۲٫ اقوام و دوستان: این افراد به علت تلقینات یا رقابتها، اعم از بعد سازنده یا مخرب آن، روی انتخاب هدفها و وضعیت تحصیلی دانش آموزان تأثیر میگذارند. مشاور در این موارد باید به تصحیح موارد مخرب وجهت گیریهای نامناسب به دانش آموزان کمکهای لازم را ارائه دهد.
۳٫ وضع اقتصادی و طبقه اجتماعی: فرزندان طبقه مرفه که از نظر امکانات مالی شرایط مناسبی دارند و نیز طبقات اجتماعی سطح بالای جوامع، اهداف تحصیلی گوناگون و متفاوتی را با طبقات کارگر و یا فقیر انتخاب میکنند. اینان به طرف رشتههایی که وجهه اجتماعی دارد، روی میآورند و غالباً برای نیل به مدارج بالای تحصیل اهمیت قایلند و از تمام امکانات خود برای تحصیل در داخل یا خارج کشور استفاده میکنند. در حالی که طبقات کم درآمد تلاش میکنند که هر چه زودتر برای کسب درآمد وارد بازار کار شوند و بیشتر به طرف رشتههایی گرایش دارند که فنی و یدی است (کلی، ۱۹۸۶؛ ۵).
۴٫ عوامل فرهنگی: عوامل فرهنگی جامعه در جهت گیری تحصیلی مؤثر است. ژاپنیها به امر تحصیل و ارتقای علمی اهمیت زیادی میدهند در حالی که در جوامع اروپایی یا آمریکا اشتغال به حرفه پر درآمد بیش از ارتقای علمی مورد توجه است.خانواده های مذهبی که از یک فرهنگ اعتقادی برخوردارند کمتر به رشتههای گروه هنر روی میآورند خانواده های روستایی گرایش به تحصیل در رشتههای مهندسی کشاورزی دارند و کارخانهداران و ارباب صنایع به رشتههای صنعتی تمایل نشان میدهند (شفیع آبادی۱۳۸۱؛۴۲).در این موقع مشاور نباید مراجع را در حوزه فرهنگی خانواده یا جامعهاش محدود کند او باید با توجه به کلیه عوامل به ویژه استعداد و ظرفیت ذهنی فرد، او را به سوی رشتهها و اهداف مناسب تحصیلی رهنمون شود.