قصه ها به راحتی در درون کودک راه مییابند و او را همراه خود به مراحل مختلف ماجرا برده و گزینه های رفتاری و نتایج حاصل را به وی نشان میدهند ، بنابرین به طور خاص و گسترده میتوانند در روان درمانی کودکان به کار گرفته شوند (تامپسون [۲۰]ورودلف[۲۱] ترجمه طهوریان ، ۱۳۸۸ ).
فرض بر این است که : قصه پردازی خود کودک به او فرصتی میدهد که به جستجوی مسائل خود و برخورد با آن ها در فضایی خیالی و امن و بدون محدودیت بپردازد (داویس [۲۲]۱۹۸۹ به نقل از کارلسون ، ۲۰۰۱ )
کودک ،” قواعد خود ساخته ای” را بر اساس پیام استعاره ای قصه شکل میدهند که به جریانهای واقعی زندگی او تعمیم مییابند و رفتار کودک را هدایت خواهند کرد(هفنر [۲۳]۲۰۰) در این قالب درمانی لازم نیست که کودک به مشکلاتش اعتراف کند او میتواند شخصیت اصلی را ببیند که با مشکل مبارزه میکند ، به جستجوی گزینه های مختلف بر می خیزد و به راه حل مشکلات دست مییابد (داویس ، ۱۹۸۹ به نقل از کارلسون ۲۰۰۱)
با قهرمان داستان همانند سازی کرده و قالب رفتاری او را برای خود بر می گزیند. به عنوان مثال اغلب داستان ها شخصیتی را به تصویر می کشد که با یای نکره مشخص می شود : پادشاهی ، زنی ، مردی ، شاهزاده ای ، شوهری ، فرزندی و . . . به دلیل کلی بودن لفظ ، امکان همانند سازی با این شخصیت ها فراهم میگردد .
این جنبه عمومی پرسوناژهای داستانی به علت قابلیت تعمیم ، امکان جایگزینی شخصیت مخاطب داستان را فراهم کرده تا فرد به دور از هراس،دست به همانندسازی بزند (کریمی،۱۳۸۸) .
در این جریان ، کودک احساسات مختلف را تجربه کرده و در همان حال درباره آنچه که ممکن بود خود او در چنین مواقعی انجام دهد فکر میکند . کودک در فضای ایمن قصه به دور از اضطراب ، سرزنش و تنبیه ، با مقایسه وضعیت های موجود در قصه ، بازندگی واقعی خود به بینش و خودآگاهی دست مییابد (داویس ، ۱۹۸۹ به نقل از کارلسون ۲۰۰۱) این خوداگاهی میتواند مقدمه ای برای خود تنظیمی و خودکنترلی در کودک باشد .
قصه ها این فرصت را به کودکان میدهند که با شخصیت ها همانندسازی کرده ، تعارض ها را برون سازی ، هیجان ها را تخلیه کنند و به بینش نائل آیند (تبریزی ، ۱۳۷۴ )
بنابر کارکرد آشکارسازی غیر مستقیم نیازها و انگیزه های پنهان در قصه ، کودک از طریق مکانیزمهای مختلف دفاعی نظیر فرافکنی یا همانند سازی میتواند انگیزه ها و نیازهای سرکوب شده خویش را بشناسد و آن ها را به شکل صحیح تری والایش کند . (کریمی۱۳۸۸).
با توجه به اینکه از یک سوشناسایی و درمان زود هنگام نشانه های لجبازی – نافرمانی بسیار اهمیت دارد و از سوی دیگرقصه میتواند به راحتی در درون کودک راه یابد، مسأله پژوهش حاضر این است که قصه درمانی چه تأثیری بر نشانه های لجبازی- نافرمانی در کودکان دارد ؟
۱-۳- اهداف پژوهش
هدف کلی : هدف از پژوهش حاضر تعیین کارایی و تأثیر قصه درمانی بر کاهش نشانه های اختلال لجبازی – نافرمانی کودکان است .
هدف کاربردی : تدوین و ارائه یک الگوی درمانی مبتنی بر قصه جهت استفاده مشاوران و روان شناسان برای پیشگیری اولیه و ثانویه اختلال لجبازی- نافرمانی کودکان است .
۱-۴- ضرورت موضوع پژوهش
جمع بندی مطالعات انجام شده روی شناخت و درمان اختلال لجبازی –نافرمانی کودکان اطلاعات زیر را ارائه میدهد .
مطالعات همه گیر شناسی در جمعیت غیر کلینیکی این صفات را در ۱۶ تا ۲۲ درصد کودکان دبستانی گزارش نموده است (کاپلان[۲۴] و سادوک [۲۵] ترجمه پورافکاری ۱۳۸۲ )
اختلال لجبازی –نافرمانی تقریبا همیشه روابط بین فردی و عملکرد تحصیلی را مختل میکند . این کودکان اغلب فاقد دوست بوده و روابط انسانی را ناخوشایند می دانند . آن ها علی الرغم هوش کافی به لحاظ خودداری از انتخاب شریک ، مقاومت در برابر درخواست های خارجی ، اصرار بر حل مشکل بدون کمک دیگران ، دارای عملکرد ضعیف بوده و یا در مدرسه مردود میگردند (خدایاری فرد، ۱۳۸۵ ).
اگرچه رفتار مقابله ای نوعاً در اوائل دوره کودکی ظاهر می شود این نشانه ها ممکن است با افزایش سن ادامه یافته و وخیم تر شود (کازدین [۲۶] و همکاران، ۱۹۸۷)
شناسایی و درمان زودهنگام این اختلال میتواند در پیشگیری از مشکلات ثانوی که در رابطه با این اختلال مطرح میشوند مثل عزت نفس پایین ، تحمل پایین ناکامی ، خلق افسرده و خوی طغیانگر و اختلال سلوک و سوء مصرف الکل و موارد غیر قانونی در نوجوانی ، بسیار مؤثر باشد (راینک[۲۷]دایتلیو[۲۸]وفریمن[۲۹] ترجمه علاقه بند راد ، ۱۳۸۰ )
کودکان مبتلا به این اختلال ، مهارت های حل مسئله ضعیفی نشان میدهند و می کوشند در برابر تحمل رفتارهای معین از سوی اشخاص مهم (مانند والدین ) مقاومت کنند . این تمایز مورد تأیید طیفی از پژوهش هاست که روابط بین جنبههای مختلف شناخت اجتماعی وپرخاشگری شدید را برجسته میسازد (کریک[۳۰] و داچ[۳۱]، ۱۹۹۴ )
پژوهشگران معتقدند(دیگئورگی[۳۲]،۱۹۹۸،اتو[۳۳]۲۰۰۰به نقل از هفنر ، ۲۰۰۳ ) از آنجا که مهارتهای اجتماعی از طریق قصه ها برای کودک به خوبی قابل فهم وبا معنی می شود احتمال تعمیم وبه کارگیری آن ها توسط کودک در زمینههای مشابه افزایش مییابد .
چند نکته اول گفته شده در متن بالا ضرورت توجه به نشانه های این اختلال در کودکی و نیز بازبینی ادبیات مربوط به اتخاذ بهترین گزینه های درمانی را یاداوری میکند ودو مورد آخر ما را به اتخاذ شیوه ای جهت مداخله به منظور آموزش مهارت های حل مسئله نامگذاری احساسات ، درک دیدگاه دیگران و مهارت های اجتماعی و اهمیت آن رهنمون میسازد چرا که ایجاد این توانمندی ها در کودکان مبتلا به اختلال لجبازی – نافرمانی با بازگرداندن کودک به فضای اجتماعی تعامل با بزرگسالان و همسالان و شکستن دور باطل کشمکش های بین فردی آن ها میتواند چرخه مشکلات ارتباطی ایشان را برطرف نموده و
ازاتلاف استعدادها جلوگیری کرده و کودک را به جریان رشد و تحول طبیعی برگرداند .
از آنجا که بسیاری از مسائل و مشکلات دوران بزرگسالی ریشه در سالهای اولیه کودکی دارند و لازم است از همان ابتدا به آن ها توجه شود و اقدامات لازم صورت گیرد و از طرفی شیوه های مربوط به حل مسئله بزرگسالان را نیز نمی توان در مورد کودکان استفاده کرد لذا شیوه های آموزشی و درمان متناسب با کودکان از جمله شیوه قصه گویی می بایست به صورت علمی مورد بررسی قرار گیرد (جانگسما[۳۴] و همکاران ، ترجمه صاحبی ۱۳۹۳ )
از منظری دیگر ، چالش مهمی که روان درمانی کودک پیش رو دارد این است که کودکان خود در پی درمان بر نمی آیند بلکه به دلیل اختلالی که مورد توجه اعضای خانواده یا مسئولان مدرسه قرار گرفته است ، نزد درمانگر آورده میشوند . بنابرین کودکان اغلب عقیده دارند به دلیل بدرفتاری یا جهت تنبیه به خاطر کاری نادرست نزد درمانگرها آمده اند. آن ها ممکن است تغییرات درمانی را چیزی جز سازش با واقعیت ناگوار تصور کنند و این امر سبب شود که درمانگر را به چشم عامل تنبیه از جانب والدین خود ببینند در چنین شرایطی در برقراری رابطه که مقدمه و گام اساسی درمان است بسیار مشکل خواهد بود . (سادوک و سادوک ، ترجمه پور افکاری ، ۱۳۸۲ )