۲-۹- نظریه های پرخاشگری
۲-۹-۱- نظریه فروید
از نظر فروید، واضع مکتب روانکاوی، پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است. یعنی در حالی که غریزه زندگی ما را در جهت ارضای نیاز ها و حفظ بقا هدایت می کند، غریزه مرگ به صورت پرخاشگری، می کوشد به نابود کردن و تخریب بپردازد. بنابرین از نظر فروید پرخاشگری حالتی مخرب و منفی دارد. هنگامی که این غریزه متوجه درون شود، به صورت تنبیه خود، ظاهر میگردد. هنگامی که این غریزه متوجه بیرون گردد، به صورت خصومت، تخریب و قتل تجلی می کند. فروید معتقد بود که این نیروی پرخاشگرانه باید به گونه ای تخلیه شود و گرنه انباشته شده و سبب بیماری میگردد(شیخاوندی، ۱۳۸۴).
۲-۹-۲- نظریه لورنز
به عقیده لورنز، پرخاشگری که موجب آسیب رساندن به دیگران میگردد، از غریزه جنگیدن بر میخیزد که مشترک بین انسان و سایر ارگانیسمهاست. انرژی مربوط به این غریزه به طور خود به خود، با عیاری کم یا بیش ثابت در ارگانیسم تولید می شود. احتمال پرخاشگری در نتیجه بالا رفتن میزان انرژی انبار شده و وجود و شدت محرکهای آزاد کننده پرخاشگری غیرقابل اجتناب است و گاهی حملات خود به خودی آن روی میدهد. طرفداران فروید، خشونت در عصر ماشینی حاضر را بازتاب خصومت فطری انسانها میدانند. به همان صورتی که در کردارشناسان چون لورنز غریزه دارند، فروید نیز از غریزه بودن خشونت و ویرانگری در انسان خبر میدهد. افرادی که دیدگاه فرویدی افراطی اختیار کرده اند، معمولاً میل جنسی را به عنوان یک غریزه قبول دارند، اما پرخاشگری را ناشی از ناکامی میدانند که در اثر سرکوب علاقه ما به میل جنسی خود انگیخته ایجاد می شود. علی رغم اعتقاد فروید به کنترل تکانههای جنسی و پرخاشگرانه در انسان، وی بهترین حالت امیدواری به وضعیت مناسب برای فرد و جامعه را کنترلهای پختهتر و واقع بینانه میدانست(بدارو همکاران، ۱۹۹۱؛ نقل از گنجی، ۱۳۸۰).
۲-۹-۳- نظریه یادگیری اجتماعی
عدهای از نظریه پردازان بر این باورند که اگر چه رفتارهای پرخاشگرانه در حیوانات پستتر، میتوان با شیوه غریزی توضیح داده شود اما رفتارهای پرخاشگرانه انسان به وسیله غریزه هدایت نمی شود. در عوض نظریه های اجتماعی فرض میکنند که پرخاشگری از مردم یاد گرفته شده است. دو شیوه پیشنهادی این دیدگاه عبارت است از یادگیری وسیلهای و یادگیری مشاهدهای. اگر رفتار پرخاشگرانه با یک جایزه مرتبط باشد، شخص به احتمال بیشتری در موقعیتهای دیگر عمل پرخاشگرانه خواهد پرداخت. اگر چه بیشتر پاسخهای پرخاشگرانه می تواند از طریق مستقیم یاد گرفته شود اما بیشتر محققان معتقدند که یادگیری یا الگوهای اجتماعی شیوه رایجتر آموختن رفتارهای پرخاشگرانه است. به ویژه رفتارهای جدید را از طریق مشاهده عمل دیگران فرا میگیریم. آلبرت بندورا و همکارانش علاقمند به این بودند، که مشاهده یک رفتار پرخاشگرانه فرد بزرگسال بر بازی بچهها چگونه می تواند تأثیر بگذارد. آن ها دریافتند که رفتار بزرگسال یک عامل مؤثر بر پرخاشگری است. بچههایی که الگوی بزرگسال پرخاشگر را مشاهده کرده بودن، به نسبت بچههایی که الگوی غیر پرخاشگر را مشاهده نموده بودند پرخاشگری بیشتری را از خود نمایان ساختند(وکیلی، ۱۳۸۶)
۲-۹-۴- نظریه شناختی
کودکان پرخاشگر و غیر پرخاشگر از لحاظ شناخت اجتماعی با همدیگر تفاوت دارند. بچه های پرخاشگر تمایل به تفسیر دنیا از دید پرخاشگرانه دارند. آن ها احتمالاً نسبت به بچه های غیر پرخاشگر، انگیزه رفتار خصمانه بیشتری در زمینهای که نیت و انگیزه اشخاص دیگر ناآشکار است، دارند. بچه های پرخاشگر، در مقایسه با همسالان غیر پرخاشگر، احتمال بیشتر وجود دارد که اهدافشان در برخوردهای اجتماعی، خصمانه و نامناسب با موقعیت باشد. در نتیجه در برخوردها، احتمال دارد که منفی بافی و اهداف خصمانه نسبت به همسالان داشته باشد. کودکان پرخاشگر اغلب در جایی که خبری از نیتهای خصمانه نیست اغلب نیتها را خصمانه میبینند. این بچهها در مقایسه با همسالان غیر پرخاشگرشان متقاعد شدهاند که رفتارهای خصمانه بیشتر به نفعشان است و برایشان کم هزینهتر است. آن ها به احتمال زیاد فکر میکنند که پرخاشگری کاری است که پاداش قابل ملاحظهای را به وجود میآورد و مسخره کردن، متلک گویی و دیگر رفتارهای ناخوشایند دیگران را کاهش میدهد (پروچاسکا، ۲۰۰۲؛ نقل از محمدی، ۱۳۸۱).
۲-۱۰- راه کارهای کنترل پرخاشگری
در همه تبیینهای نظری مختلف پیرامون پدیده پرخاشگری، یک مؤلفه مهمی که وجود دارد؛ تلویحات آن ها درباره کنترل و کاهش رفتار پرخاشگرانه است. رویکردهای سائقمدار و غریزهمدار اولیه، اساساً دیدگاهی بدبینانه دارند. اما آنچه موجب شده که در پژوهشهای معاصر پیرامون پرخاشگری، نفوذ خود را تا حد زیادی از دست بدهند، فقدان حمایت تجربی از ساختارهای محوری آنان است. به گفته برکوویتز: مردم قابلیت خشونت و پرخاشگری را دارند، اما از نظر زیستی نیازی به حمله یا آسیب رساندن به دیگران ندارنداین دیدگاه را نظریه هایی حمایت میکنند که بر نقش واسطهای شناختها و یادگیری و نیز فرایندهای تصمیمگیری تأکید دارند. در این نظریه ها، فرض بر این است که میتوان نیروهای بازدارنده ضدپرخاشگری را تقویت کرد. این نظریه ها، به آزادی افراد در ترجیح دادن رفتارهای غیرپرخاشگرانه به اعمال پرخاشگرانه اذعان دارند (کراهه، ۲۰۱۱؛ نقل ازنظری نژاد، ۱۳۹۰)همین دیدگاههای نظری متفاوت دستمایهای شد که روشها و فنونی مختلفی برای مهار و کنترل پرخاشگری ارائه شود. برخی از آن ها، بر تغییر عوامل زیستشناختی تأکید دارند و بعضی، بر تعدیل مؤلفههای روانشناختی و پارهای دیگر، به دستورزی شرایط محیطی میپردازند (اللهیاری، ۱۳۷۶).
۱-پالایش (تخلیه هیجانی(
این اصطلاح را که فرویدو لوزنر برآن صحه گذاشتهاند به آزاد کردن انرژی پرخاشگرانه از طریق ابراز هیجانهای پرخاشگرانه یا از طریق شقوق دیگر رفتار اطلاق میشود (کریمی، ۱۳۸۲). بهتعبیر فروید برای پالایش روانی راه حل هایی وجود دارد:
۱٫ صرف نیرو در فعالیتهای بدنی از قبیل بازیهای ورزشی، جستوخیز، مشت زدن به کیسه بوکس و غیره. بازیهای رقابتی نیز راه گریزی برای کنترل پرخاشگری است.