احساس تنهایی تجربه ناخوشایندی است که در پاسخ به نارسایی های کمی یا کیفی در روابط اجتماعی ظاهر می شود (پیلو و پرلمن، ۱۹۸۲) این احساس در روان شناسی سابقه ای کوتاه دارد اما در فلسفه ادبیات و مذهب آثار بسیاری را می توان یافت که به آن پرداختهاند (کرواس- پارلو، ۲۰۰۸) بنابرین به نظر میرسد احساس تنهایی و تلاش برای توصیف و تبیین آن منحصر به زمان و مکان خاصی نیست و قرنهای متمادی گریبانگیر بشر بوده است.
با مروری بر ادبیات پژوهشی می توان دریافت در تعریف احساس تنهایی تفاوتهای نسبتا چشمگیری بین صاحبنظران وجود دارد . اما به رغم این تفاوتها سه مؤلفه اصلی در این تعریفها قابل بازشناسی هستند: نخست مؤلفه اجتماعی احساس تنهایی که احتمالا بارزترین و مهمترین بعد احساسی تنهایی است. چرا که این احساس به روشنی منعکس کننده نارسایی روابط اجتماعی ارضا کننده است. با این حال نمی توان احساس تنهایی را معادل انزوای اجتماعی در نظر گرفت یا به عبارت دیگر باید بین انزوا طلبی و احساس تنهایی تمایز قایل شد. تلاش برای تفکیک احساس تنهایی از انزواطلبی به دومین مؤلفه احساس تنهایی منتهی می شود. احساس تنهایی احساسی فاعلی است که لزوماً با واقعیت بیرونی همسان نیست. به بیان دیگر در حالی که برخی از افراد روابط اجتماعی محدودی دارند. احساس تنهایی را تجربه نمی کنند اما برخی دیگر با وجود برخورداری از شبکه روابط اجتماعی نسبتا گسترده از احساس های ناخوشایند تنهایی رنج میبرند(همان منبع).
بنابرین احساس تنهایی مستلزم ادراک یا ارزیابی فرد از روابط اجتماعی خویشتن و مقایسه وضعیت کنونی با وضعیت مطلوب و آرمانی مورد نظر اوست. از دیدگاه برخی از صاحبنظران این مقایسه و نحوه ادراک روابط اجتماعی علت بروز احساس تنهایی است(هینریچ و گالون، ۲۰۰۶) سومین مؤلفه دربرگیرنده تعامل با افراد دیگر از نیازهای اصلی انسان به عنوان موجودی اجتماعی است تجربه ی تنهایی مسئله ای جهانی است که همه ی انسانها کم و بیش آن ها را تجربه کردهاند افراد در همه ی فرهنگها نژادها، طبقات اجتماعی، سنین و زمان ها احساس تنهایی را تجربه میکنند با این حال در متون علمی و تحقیقاتی روان شناسی به این سازه کمتر توجه شده است (برگونو، لیروکس[۲۵]، مک آینیش[۲۶]، شیخ ۲۰۰۴)
احساس تنهایی از لحاظ کیفیت با تنهایی یا کناره گیری اجتماعی اختیاری و بدون تعارض متفاوت است (استوکلی[۲۷]، ۲۰۱۰). احساس تنهایی تجربه ای ناخوشایند مانند تفکر فرد مبنی بر متمایز بودن از دیگران است که با مشکلات رفتاری قابل مشاهده مانند اندوه ، عصبانیت و افسردگی همراه بوده و ناهمخوانی بین انتظارات و آرزوها را در روابط اجتماعی نشان میدهد. احساس تنهایی هنگام برخی از تغییرات سریع و ناگهانی امری عادی و رایج است و به ناسازگاری تعبیر نمی گردد. اما هنگامی که به طور مزمن، مانع موفقیت در تکالیف و کارکردهای طبیعی زندگی می شود میتواند پیامدهای عاطفی، اجتماعی و حتی جسمانی زیان باری را به دنبال آورد (بلک[۲۸]، ۲۰۰۹). در این صورت احساس تنهایی، تهدیدی برای سلامت روان و کارکرد روانی- اجتماعی فرد به شمار میآید(هنریچ و گالون، ۲۰۰۶)
دان، دان و بایدوز (۲۰۰۷) عقیده دارند که احساس تنهایی یکی از مشکلات شایع دوران نوجوانی است که میتواند روابط اجتماعی فرد را نامتعادل سازد و او را درگیر مشکلات عاطفی و روانی- اجتماعی نماید. در میان عوامل مؤثر بر احساس تنهایی در دوره ی نوجوانی ارتباط با خانواده، معلمان، محیطهای مدرسه ای و اجتماعی جایگاه مهمی دارند(آرسلان، هامارتا، اور، و اوزیسیل[۲۹]، ۲۰۱۰) چرا که در اوایل نوجوانی ارتباط با بزرگسالان غیر والد به طور معنادار افزایش می یاید، نوجوانان، راهنمایی و حمایت را از بزرگسالان خارج از خانواده جستجو میکنند(تیلن[۳۰]، ۲۰۰۰) ارتباط حمایتی با بزرگسالانی مانند معلمان و مربیان اهمیت ویژه برای نوجوانان دارد و به عنوان عاملی حمایتی در برابر فشارهای محیطی عمل میکند و میتواند منجر به رشد شایستگی و کاهش مشکلات رفتاری شود (بریچ ولد[۳۱]، ۱۹۹۸)
احساس تنهایی حالت ناراحت کننده ای است و زمانی به وجود میآید که بین روابط بین فردی که فرد تمایل دارد آن را داشته باشد و روابطی که وی در حال حاضر دارد فاصله وجود داشته باشد. این تعریف بر خصوصیت عاطفی احساس تنهایی تأکید میکند. اما بر عنصر شناختی نیز تأکید دارد به این صورت که احساس تنهایی ناشی از این ادراک است که ارتباطات اجتماعی فرد برخی از انتظارات او را برآورده نمی کند. باید توجه داشت که احساس تنهایی اگرچه از طریق خصوصیات عینی و کمی روابط اجتماعی (مثل فراوانی تعاملات یا تعداد دوستان) تحت تاثیر قرار میگیرد. اما از طریق ارزیابی های ذهنی و کیفی این روابط مثل رضایت از گزارش کرد که احساس تنهایی با تسریع پسرفت وضعیت سلامتی افراد از طریق تاثیر بر روی سیستم ایمنی بر سلامت جسمانی و روانی اسنان ها تاثیر منفی دارد برخی از محققان نشان داده اندک ه بین سلامت عمومی با احساس تنهایی و افسردگی رابطه منفی معنی داری وجوددارد. همچنین این محققان دریافتند که بین رضایت از زندگی با نگرش های خودکشی، احساس تنهایی و افسردگی نیز رابطه منفی معنی داری وجود دارد. علاوه بر این آن ها دریافتند که بین رضایت از زندگی و سلامت عمومی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. تحقیقات نشان میدهند که احساس تنهایی مقدمه ی افسردگی و فراموشی است. و به ادامه حیات آسیب می رساند(همان منبع).
۲-۱-۱- دیدگاه هایی پیرامون احساس تنهایی
گستردگی ماهیت احساس تنهایی بسیاری از پژوهشگران را بر آن داشته است تا افزون بر تعریف و مفهوم سازی و ارتباط آن با سایر متغیر ها و مشکلات، به مطالعه ساختار عاملی و شناسایی عوامل تشکیل دهنده آن بپردازند. تلاش هایی که به منظور اندازه گیری احساس تنهایی (مانند مفهوم سازی آن) انجام شده است، بیانگر تنوع و اختلاف نظر پژوهش گران در این زمینه است که به دو روی آورد متفاوت منتهی می شود. در یک روی آورد، مقیاس کلی و تک بعدی، احساس تنهایی را به منزله یک پدیده واحد در نظر می گیرند (بدون توجه به آنچه موجب احساس تنهایی در افراد می شود) و بر اشتراک هایی تمرکز دارند که علت اصلی تجربه احساس تنهایی در افراد به حساب میآیند. در روی آورد دیگر اندازه های چند بعدی سعی دارند بین تظاهرات مفروض احساس تنهایی تمایز ایجاد کنند.
۲-۱-۱-۱- دیدگاه ویس
نخستین بار ویس[۳۲] (۱۹۷۳) احساس تنهایی را را دو ویژگی انزوای هیجانی و انزوای اجتماعی معرفی کرد. انزوای هیجانی بر تعداد نامناسب یا فقدان دلبستگی های خانوادگی، دوستانه و ارتباطی دلالت دارد، در حالی که انزوای اجتماعی به وسیله فقدان شبکه های اجتماعی در دسترس ایجاد می شود و با تعداد نامناسب دوستان در ارتباط است. بعد از این دیدگاه برخی دیگر از مولفان (راسل، پپلو، کاترونا[۳۳]، ۱۹۸۰؛ ویتنبرگ[۳۴]، ۱۹۸۶) بر دو بعد هیجانی و اجتماعی احساس تنهایی تأکید کردند. دیتوماسو و اسپینر[۳۵](۱۹۹۳، ۱۹۹۷) نیز بر اساس یافته های ویس (۱۹۷۳) بعد هیجانی احساس تنهایی را به سه بعد خانوادگی، احساساتی و اجتماعی تفکیک کردند.
۲-۱-۱-۲- دیدگاه دیگر محققان