قصه درمانی[۵۵]
در درمان شناختی-رفتاری، درمانگر در جهت تشخیص افکار منفی کودک و درک نحوه و علت تاثیرگذاری آن ها بر احساسات اندوهناک او کار میکند. درمانگر به کودک کمک میکند تا شیوه ارزیابی مجدد رویدادها و دیدن آن ها را از زاویه ای متفاوت و مثبت تر بیاموزد و الگوهای منطقی تر و خوش بینانه تر را جانشین الگوهای خودکار افکار خود ویرانگر کند و این امر میتواند طرز رفتار و نوع احساسات کودک را تغییر دهد. یکی از روش ها برای نیل به این هدف گوش کردن به قصه یک کودک است. ترغیب کودک پریشان به شرح دادن قصه خود به هر طریقی که میتواند بسیار درمان کننده است و میتواند در تسکین بخشیدن به نشانه های درد و پریشانی و اضطراب وی مؤثر واقع شود. این فن در متون پژوهشی قصه درمانی نامیده می شود. در واقع قصه درمانی در سال های اخیز به صورت یکی از روش های بازی درمانی کودکان مطرح شده است. البته استفاده از قصه درمانی به مثابه یک فن درمانی ابعاد گسترده ای دارد و تنها به درمان مشکلات روان شناختی کودکان ختم نمی شود. در قصه درمانی فرض بر این است که تغییر در زبان و ادبیات قصه های زندگی خود به تغییر در معانی زندگی فرد منجر می شود و تغییر در قصه زندگی فرصت های جدیدی برای رفتار و روابط با دیگران ایجاد میکند (شیبانی، یوسفی لویه، و دلاور، ۱۳۸۵؛ یوسفی لویه و متین، ۱۳۸۵).
قصه درمانی با مفروضه های پست مدرنیسم با فرانوگرایی همخوانی دارد. پست مدرنیسم از این عقیده حمایت میکند که هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد، بلکه به نظر و دیدگاه ما بستگی دارد. در دنیای پست مدرن قصه و داستان فضای آزادی برای عمل کردن به حساب میآیند؛ به همان سادگی که داستان فرصتی برای ابتکار عمل دوباره فراهم می آورد، قصه گو نکاتی را در مییابد که در تجربه های شخصی او، در پیوند داستانش با داستان های دیگران و نیز در پیوند داستانش با داستان های بزرگتری از فرهنگ و انسانیت ریشه دارد، درک اینکه همه ما شخصیت هایی در داستان یکدیگر هستیم و این داستان ها ما را در عمل پیش میبرند. به همین دلیل است که رویکردهای داستانی به روان درمانی بر این تأکید دارند که قصه ها در چگونگی رفتار و واقعیت های ما نقش مؤثری ایفا میکنند. قصه ها به ما راه حل هایی ارائه میکنند که غیرمنتظره و شگفت انگیزند و در عین حال شدنی و مثبت هستند. قصه ها به ما امکان میدهند تا از قفس تعارض هایمان رهایی پیدا کنیم. بر این اساس رویکردهای داستانی به روان درمانی با این ایده همگرایی دارد که درمان اساسا نوع ویژه ای از گفت و گوی خلاق توانمندی مراجع را آشکار میسازد و به او جرات و شهامت تغییر کردن میدهد (شیبانی، یوسفی لویه، و دلاور، ۱۳۸۵؛ یوسفی لویه و متین، ۱۳۸۵).
از نظر گروه سنی مناسب برای قصه درمانی، پژوهش نشان میدهد که هم بزرگسالان و هم کودکان میتوانند از روش قصه درمانی بهره مند شوند. با وجود این، شاید بتوان گفت که به دلیل شرایط خاص دوره کودکی، از نظر تواناییهای شناختی، کودکان میتوانند از روش قصه درمانی استفاده بیشتری کنند. در واقع مجاورت و نزدیکی کودکان به رویدادهای مهم بین فردی در زندگی و غوطه ور بودن آن ها در جنبههای حسی و عینی تجربه ها موجب می شود که این رویدادها نفود قوی تری در قصه های زندگی آن ها داشته باشند. استفاده از قصه درمانی در روان درمانی کودکان با کار ریچارد گاردنر در ۱۹۷۱ شروع شد. وی از فن قصه گویی متقابل استفاده کرد. در این فن از کودک خواسته می شود قصه ای دارای آغاز، میانه و پایان بگوید. سپس درمانگر موضوعات روان تحلیل گرانه مرتبط با مسائل کودک را انتخاب میکند و در قصه ای مشابه قصه کودک به کار میبرد و آن را برای کودک بیان میکند. در این قصه، درمانگر راه حل های سالم تر و کامل تری را برای رویارویی با مشکلات ارائه میکند (شیبانی، یوسفی لویه، و دلاور، ۱۳۸۵؛ یوسفی لویه و متین، ۱۳۸۵).
از سوی دیگر در سال های اخیر اهمیت قصه گویی در کودکان در رشد مهارت های مباحثه، و کفت و گوی آن ها در سطحی گسترده آشکار شده است. قصه سازی کودک، فرایندهای رشد هیجانی و شناختی او را تسهیل میکند و به او دیدگاه نو و خلاقی از دیگران و روابط بین افراد ارائه میکند. در همین مورد برخی پژوهشگران از توانایی قصه گویی کودکان برای ارزیابی و سنجش مشکلات و تواناییهای مختلف آن ها استفاده کردهاند؛ برای نمونه گایترز-کللن و دیکورتیز[۵۶] (۲۰۰۱) تحلیل قصه های کودکان را روش مناسبی برای ارزیابی مهارت های زبانی دانسته اند. همچنین نوبری و بیشاپ[۵۷] (۲۰۰۳) برای ارزیابی توانایی کودکان در مهارت های ارتباطی، و کرایگ و بارن-کوهن[۵۸] (۲۰۰۰) برای ارزیابی توانایی خیال پردازی کودکان طیف درخودمانده از قصه گویی آن ها استفاده کردهاند. لارنر[۵۹] (۱۹۹۶) نیز معتقد است داستان های کودک، ما را به درک مشکلات خانوادگی آن ها هدایت و مضامینی روان شناختی برای گفت و گوهای درمانی با کودک فراهم میکند (به نقل از یوسفی لویه و متین, ۱۳۸۵).
۲-۵٫ پیشیه تجربی پژوهش
۲-۵-۱٫ پژوهش های خارجی
آلمرایسی[۶۰](۲۰۰۸) تأثیر بازی درمانی شناختی- رفتاری را بر کاهش نشانه های بیش فعالی، پرخاشگری و نقص توجه پسران مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی مورد بررسی قرار داد. کودکان گروه آزمایش در این مطالعه، در هشت جلسه بازی درمانی شرکت کردند. پس از پایان جلسات درمان بر اساس ارزیابی والدین و معلمان، کاهش معناداری در پرخاشگری و بیش فعالی آن ها مشاهده شد.
براتون[۶۱] و همکاران (۲۰۰۵) در مروری از ۸۲ مطالعه ی تجربی از بازی درمانی نتیجه گرفتند که بازی درمانی نتایج مؤثری را در خودپنداره، تغییرات رفتاری، توانایی شناختی، مهارت های اجتماعی و اضطراب نشان داده است (براتون، ری، رین، جونز، ۲۰۰۵ به نقل از جلالی، کاراحمدی، مولوی، آقایی، ۱۳۹۰). باگرلی[۶۲] و پارکر[۶۳]، بیان کردند که بازی درمانی گروهی بر یادگیری، خودکنترلی، مسئولیت، ابراز احساسات، احترام گذاشتن، پذیرش خود و دیگران و بهبود مهارت های اجتماعی، عزت نفس، کاهش افسردگی و اضطراب مؤثر است (باگرلی و پارکر، ۲۰۰۵).
جی یون شین[۶۴] (۲۰۰۲)، در پژوهشی تأثیر بازی درمانی کوتاه مدت را روی اضطراب و افسردگی کودکانی که زلزله ی چین را تجربه کردهاند، مورد بررسی قرار داد و نتایج نشانگر کاهش چشمگیر میزان سطح اضطراب، فوبی و احتمال خطر خودکشی پس از بازی درمانی بودند.
رد، مونتگومری، دو-هامیل (۲۰۰۱) در مطالعه مروری خود کلیه پژوهش های صورت گرفته در مورد اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری بر اضطراب و پریشانی کودکان را مورد مقایسه قرار دادهاند که در جدول زیر خلاصه یافته های آن ها ارائه شده است: