باری آدمی در سازش با اجتماع ، خواهی نخواهی میان نیازهای فطری خود و مقتضیات اجتماع وجه جمعی پیدا میکند و پایه تربیت کودکان بر همین اصل استوار است . در خانواده و در آموزشگاه ها شخصیت کودک را مطابق نیازهای اجتماعی و خواستها و توقع هایی که بعدها از او خواهند داشت پرورش میدهند . بنابرین خانواده نخستین عامل اجتماعی مؤثر در تشکیل شخصیت است . فروم به تأثیر شگرف این عامل توجه خاص مبذول میدارد ( سیاسی ، ۱۳۸۶ ، ص ۱۲۱ )
کارل راجرز :
تمایل به خودشکوفایی در نظریه راجرز : راجرز تمایل به خودشکوفایی ، یعنی بالفعل کردن نیروهای درون را یک امر ذاتی و فطرتی میداند که در همه انسانها جریان دارد . به اعتقاد راجرز این جنبه از انسان زیربنای بیولوژیکی دارد یعنی تمایل به شکوفاسازی خود ، در درجه اول یک فرایند بیولوژیک است از این نظر ، راجرز شباهت زیادی با فروید دارد . فروید سعی داشت حالات روانی را به وسیله ویژگیهای جسمانی و غرایز تبیین کند اما در نظریه فروید جنبههای بدنی اختصاصی تر است و می توان آن را به صورت فیزیولوژیک بررسی کرد . اما راجرز نمی تواند جایگاه معینی را برای جنبه فیزیولوژیک خودشکوفایی یا گرایش به آن تبیین نماید بلکه این ویژگی خود ر ا به صورت رفتارهای ارادی انسان نشان میدهد و قابل بررسی از طریق رفتارهای معینی است که از افراد بروز میکند ( دارابی ، ۱۳۸۴ ص ۹۵ )
این میل به خودشکوفایی ، نه فقط در انسانها ، بلکه در همه موجودات زنده دیده می شود . راجرز اصطلاحهایی از قبیل سرسختی زندگی و جلوراندن زندگی را به کار میبرد که باور او را به وجود نیروهای غیرقابل مقاومتی نشان میدهد که باعث میشوند هر موجود زنده ای نه فقط بعضی اوقات تحت شرایط بسیار خصمانه ای بقا پیدا کند ، بلکه همچنین سازگار شود ، رشد کند و نمو پیدا کند . بدین ترتیب در تمایل به شکوفایی یک هسته زیست شناختی نهفته است و اما در جریان بالیدن ، این تمایل ماهیتاً بیشتر روانشناختی می شود و تأثیر یادگیری و تجربه را منعکس میکند ( جمهری و همکاران ، ۱۳۸۶ ، ص ۳۹۸ )
راجرز معتقد بود که مردم در سرتاسر زندگی چیزی را که او فرایند ارزش گذاری وجودی می نامد به نمایش میگذارد . منظور او از این اصطلاح این است که همه تجربه های زندگی برحسب اینکه تا چه اندازه در خدمت تمایل به شکوفایی هستند ارزشیابی میشوند . تجربه هایی که انسان آن ها را ترقی میدهند ، یا تسهیل کننده شکوفایی میداند ، خوب و مطلوب تلقی میشوند و بنابرین ، ارزش های مثبت به آن ها اختصاص مییابند و تجربه هایی که به عنوان باز دارنده شکوفایی شناخته شوند نامطلوب تلقی میشوند . این ادراکها در رفتار نفوذ دارند زیرا از تجربه هایی که نامطلوب شناخته میشوند اجتناب خواهد شد ، در حال که نسبت به تجربه های مطلوب گرایش وجود دارد ، به طوری که میتوانند مجددا ً تکرار شوند ( همان منبع ، ص ۳۹۹ )
راجرز شخصیت را دارای سه جزء یا سه رکن میداند که عبارتند از : ارگانیسم و میدان پدیداری و خود . اینک به توضیح مختصری درباره هریک از این اجزاء می پردازیم :
-
- ارگانیسم : کل وجود فرد آدمی است و آن در میدان پدیداری ، برای رفع نیازهای خود واکنش نشان میدهد و هدفش شکوفایی یا تحقق یافتگی و حفاظت و ارتقاء است .
-
- میدان پدیداری : مجموعه تجاربی است که فرد آدمی حاصل میکند و آن یا آگاهانه است و یا ناآگاهانه ، برحسب تجاربی که میدان را تشکیل میدهند به صورت رمزی باشد یا به این صورت نباشد .
- خود : یک جزء از اجزاء میدان پدیداری است ولی از آن میدان جدا شده است و عبارت است از مجموع ادراکات و ارزشیابی های آگاهانه من ( سیاسی ، ۱۳۸۶ ،ص ۱۷۵ )
جورج کلی : نظریه سازه شخصی کلی : جورج کلی یکی از نخستین روان شناسان شناختی بود که پیشنهاد کرد فرآیندهای شناختی نقش محوری در عملکرد فرد دارد . کلی متوجه شد که روانشناسان شخصیت معمولاً افراد را بر حسب ابعادی که خود روانشناسان ساخته بودند مشخص کردهاند . پیشنهاد جایگزین او این بود که هدف باید شناسایی سازههای شخصی باشد ، یعنی شناسایی ابعادی که خود مردم برای توضیح و تشریح خویش و شرایط اجتماعی شان به کار میبرند . این ابعاد ، واحدهای اساسی تحلیل در نظریه سازه شخصی کلی را میسازند .( ۱۹۵۵ )
به طور کلی ، کلی اعتقاد داشت که افراد انسان را باید دانشمندانی شهودی به شمار آورد . مردم نیز مانند دانشمندان ممکن است باورها و نظریه های نامعتبر بپرورند که مانع زندگی روزانه ی آن ها شده و منجر به تفسیر سودار درباره ی انسان ها ، رویدادها و همچنین خودشان بشود ( شاملو ، ۱۳۸۵ ، ص ۴۷۴ ) .
سازهها در نظریه کلی در واقع همان ساختار شناختی است که از برخورد افراد با محیط حاصل می شود . به عبارت دیگر سازهها مجموعه ای از تفکرات است که از تعبیر و تفسیر وقایع و بازخوردهای محیطی شکل میگیرد . برای شکل گیری سازهها حداقل باید به دو چیز فکر کنید که از برخی جهات شبیه به هم باشند و از برخی جهات متفاوت با هم باشند برای مثال چوب و آهن در سفت بودن با هم شریک اند و اما چوب روی آب می ماند ولی آهن در آب فرو می رود بنابرین یکی از ویژگی های سازه دو قطبی بودن آن است مانند خوبی و بدی ، زشت و زیبا ، لذت و درد و مواردی مثل آن . سازههای شخصی در واقع چگونگی معنی بخشیدن به پدیده ها و رویدادهاست .
ما در جریان زندگی متوجه میشویم که حوادث و پدیده ها دارای ویژگی های مشترکی هستند و این ویژگی های مشترک آن ها را از حوادث و پدیدههای دیگر متمایز میکند . بنابرین شباهت ها و تفاوت های موجود بین پدیده ها و وقایع موجب شناخت بهتر از پدیده ها می شود ( دارابی ، ۱۳۸۴ ، ص ۱۵۵ ) .
نظریه کلی درباره ی سازهها در یک چهارچوب علمی ارائه شده است به طوری که در یک اصل موضوعه بنیادی و ۱۱ اصل تبعی سازمان یافته اند . اصل موضوع بنیادی در نظریه ی سازههای شخصی کلی از این قرار است که فرآیندهای روانشناختی ما به وسیله ی شیوه هایی که رویدادها را پیشبینی میکنیم هدایت میشوند . با به کار بردن کلمه ی فرایند ها ، کلی این مطلب را روشن میسازد که او به وجود هیچ نوع ماده ی بی حرکتی از قبیل انرژی روانی در دیدگاه شخصیت خود معتقد نیست . به جای آن انسان به صورت یک فرایند متحرک و سیال تصور می شود . فرآیندهای روانشناختی به وسیله ی سازهها ، یعنی ، از طریق شیوه ای که شخص جهان خود را تعبیر و تفسیر میکند هدایت میشوند . اگرچه رفتار شخص همواره در معرض تغییرات ، با وجود این ، میزانی از ثبات در آن وجود دارد زیرا که فرد طبق یک چهارچوب یا ساختار معین عمل میکند ( جمهری و همکاران ، ۱۳۸۶ ، ص ۴۳۳ ) .
نظریه ی شخصیتی کلی تصویری خوش بینانه و حتی تملق آمیز از ماهیت آدمی به ما ارئه میدهد . پیش از هر نظریه پرداز دیگر ، کلی با انسان ها به عنوان موجود عقلایی رفتار میکند ما نه تنها قادریم سازههای خود را که از طریق آن ها به جهان می نگریم شکل دهیم بلکه قادریم شیوه ی منحصر به فرد رویکرد خود را به واقعیت فرمول بندی کنیم . بشر رغم زننده سرنوشت خویش است نه قربانی آن ( کریمی ، ۱۳۸۶ ، ص ۱۱۷ ).