بخش دوم: نقش و مدار تفسیر قرارداد
آنچه انسان به زبان میآورد، همیشه گویای تمام مفاهیم موردنظر او در برابر مخاطب نیست. به این جهت در بسیاری از موارد حتی زمانی که گوینده سعی میکند، آنچه در درون خود دارد ارائه کند. شنونده نمیتواند به همه جزئیات منظور و یافته های ذهنی گوینده پی ببرد. سوءتفاهم و اختلافاتی که در روابط اجتماعی بین اشخاص به وجود میآید عمدتاًً از همین ناتوانی الفاظ در ارائه تمام مفاهیم درونی، سرچشمه میگیرد. به این جهت زبان هر ملت، نقش عمدهای در نزدیک کردن اندیشهها و استحکام و فشردگی روابط اجتماعی و شکوفایی آن ملت دارد و هراندازه درجه روشنی معانی و مفاهیم واژه های زبان بیشتر باشد وابستگی افراد به یکدیگر افزونتر خواهد بود (شهیدی،۱۳۸۸،۲۹۳ ؛ بهرامی،۱۳۹۰،۲۵۸).
اختلافاتی که پس از تشکیل قرارداد بین اشخاص طرف قرارداد بروز میکند زمینه طرح دعوی و اختلاف و تقاضای تفسیر و صدور رأی راجع به آن را اقتضا میکند. سرچشمه همه این اختلافات نارسایی و ابهام در الفاظ و عبارات و سوءتفاهم و منفعتطلبی است.
گفتار اول: نقش تفسیر در روابط طرفین قرارداد:
رسا، روشن و بدون ابهام و پردهبرداری اصطلاحات حقوقی برای ارائه معانی و شناسایی هرچه دقیقتر مفاهیم درونی اشخاص در قراردادها، که وسیله جابجایی اموال و ایجاد حقوق و تعهدات است ضرورتی اجتنابناپذیر است. زیرا با منافع مادی و معنوی اشخاص ارتباط مستقیم دارد. در حقیقت هدف اساسی از تفسیر قرارداد روشن ساختن گوشههای تاریک و مبهم قرارداد، از حیث ارتباط با اراده مشترک طرفهای آن است. و در نتیجه رفع ابهام و تعیین حقوق و تکالیف طرفین قرارداد است. سیستمهای حقوقی کشورهای مختلف جهان، تلاش نمودهاند با وضع مقررات گوناگون ترتیبی اتخاذ نماید تا درزمینۀ بروز اختلاف و درگیری بین طرفین قرارداد را هر چه بیشتر برطرف سازد و از تراکم دعاوی در محاکم دادگستری تا حد امکان بکاهد. به همین جهت نقش تفسیر قرارداد و تشخیص جنبههای گوناگون آن در حلوفصل اختلافات و دعاوی آشکار میشود. در ضمن تدوین چنین معیاری منحصر به قراردادها نیست و در سایر متون حقوقی و قانونی کاربرد دارد. مثلاً فسخ که مطابق ماده ۴۴۹ ق.م به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن کند حاصل میشود، ممکن است به طور صریح انجام شود و تحقق فسخ مورد اختلاف طرفین ذیربط قرار گیرد. مانند اینکه خریدار اتومبیل که آن را با شرط خیار به مدت یک ماه خریده است، ده روز پس از معامله، کلید آن را در غیاب متصدی بنگاهی که اتومبیل را برای او پیدا کردهاست بدون اینکه حرفی بزند به کارگر آن بنگاه تسلیم میکند و بعداً بین فروشنده و خریدار در مورد ماهیت این اقدام اختلاف شود و فروشنده این عمل را فسخ عمل عقد تلقی کند، در حالی که خریدار منظور خود را تقاضای فروش اتومبیل به وسیله متصدی بنگاه اعلام دارد نه فسخ عقد، که این عمل از حیث دلالت و عدم دلالت بر ارتقاع فسخ، مورد تفسیر قرار میگیرد و درنهایت برای تشخیص و تعهدات طرفین قرارداد، نقش تفسیر آشکارتر می شود.
گفتار دوم: مدار تفسیر قرارداد
قصد طرفین به عنوان مدار اصلی تفسیر قرارداد میباشد که به استناد ماده ۱۹۱ ق.م قرارداد یک ماهیت حقوقی است که به اراده انشاء کنندگان، در عالم اعتبار تحقق مییابد. و بنابرین اصل حاکمیت اراده در قراردادها، اصل تحقق قرارداد و همه آثار و حقوق و تعهدات ناشی از آن (بهجز آثار ذات قرارداد) با رعایت شرایط قانونی، وابسته به اراده انشاء کنندگان آن است و هرگز قراردادی به شخص که آن را اراده نکرده است، تحمیل نخواهد شد (شهیدی،۱۳۸۸،۲۹۴). لذا بهجز قراردادهای تحمیلی نظیر خرید اجباری زمینهای موردنیاز برای شهرداری از هر مالکی که شهرداری آن را اراده کند، بازهم قصد مدار تفسیر است.
نکته غیرقابلانکار در قلمرو حقوق قرارداد این است که همان طور که گفته شد با پیشرفتهای صنعتی و پیچیده شدن زندگی اجتماعی- اقتصادی از اهمیت قصد در قرارداد کاسته شده و جایگاه اصل حاکمیت اراده در مقابل تئوریهای قویتری چون نظم عمومی، اخلاق حسنه، منافع مصرفکننده، انحصار تولیدکننده، اقتصاد مبتنی بر سود و منفعت، تولید برای مصرف و برعکس آن و … کمرنگ شده است. این کمرنگی در نقش قصد و اصل حاکمیت اراده تا بدان جا پیش نرفته که اصل و قاعده را مخدوش سازد به گونهای که میتوان گفت، هنوز هم قصد طرفین به عنوان مبنا و مدار تفسیر مدنظر گرفته شود و برخلاف آنچه گاهی تصور میشود هماکنون در حقوق ایران و مطابق قانون، قصد مشترک طرفین محور تفسیر قرارداد است نه مصالح اجتماعی و انصاف که از حیث مصادیق ابهام دارد (شهیدی،۱۳۸۸،۲۹۴).
بخش سوم: ضرورت و هدف تفسیر قرارداد