ناباروری از جمله استرسهایی است که ساختار روانی و روابط بین فردی شخص را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد(نجمی و همکاران، ۱۳۸۰). هرچند ناباروری در مراحل اولیه به عنوان یک وضعیت بالینی تلقی میگردد اما تشخیص آن میتواند تاثیرات زیادی بر عملکرد هیجانی زوجین درگیر در این مشکل بر جای بگذارد(ابی[۷] و همکاران،۱۹۹۸). این تاثیرات منفی در مطالعات متعدد نشان داده شده است(خیاتا[۸] و همکاران،۲۰۰۳؛ مونگا[۹] و همکاران، ۲۰۰۴؛ ابی و همکاران، ۱۹۹۲؛ فراهانی،۱۳۸۰؛ حسنپور ازغدی و همکاران،۱۳۹۲؛ نجمی و همکاران،۱۳۷۸).
از نظر روانشناختی، ناباروری یک دورهی بحرانی است که از عدم تعادل شناختی و هیجانی بین زوجهایی که انتظار داشتن بچه را دارند و آنهایی که قادر نیستند به هدفشان برسند، ناشی می شود (نیکلز[۱۰] و همکاران، ۲۰۰۱؛ دسسوزا و همکاران، ۲۰۱۴). ناباروری میتواند نوعی بحران زندگی، بحران هویت، یک بیماری مزمن، یک آسیب، یا علتی از اندوه و سوگواری یا یک تجربهی هستیگرایانه و آمیزهای از همه این ها در نظر گرفته شود (دیاموند و همکاران، ۲۰۰۰). عدهای نیز بر این باورند که ناباروری در بیشتر موارد باعث تنش هیجانی می شود. آن ها شدت هیجان ناشی از ناباروری را به عنوان بحران ناباروری توصیف می کنند و معتقدند که ناباروری، در تمام زمینههای شخصی، ارتباطی و شغلی زوجها تاثیر می گذارد (تقوی و فتحی آشتیانی، ۱۳۸۸).
هنگامی که زوجی نابارور تشخیص داده میشوند، عمدتاً استرسورهای متنوعی را تجربه میکنند که شامل؛ اختلال در زندگی فردی زوج و روابط زناشویی (اسچمیت، ۲۰۰۹؛ جانسون و جانسون، ۲۰۰۹؛ نیلفروشان و همکاران، ۱۳۸۴)، تغییرات در کیفیت هیجانی مثل اضطراب (فردریکسون، ۲۰۱۵) و افسردگی (تورن، ۲۰۰۹)، روابط جنسی و تغییر در روابط زوج با همکاران (نایس[۱۱]،۲۰۱۳)، خانواده و دوستان (خیاتا و همکاران، ۲۰۰۳؛ بلیت، ۲۰۰۳)، کاهش ارتباط با یکدیگر و اطرافیان، اشکال در فعالیت جنسی (علیزاده و همکاران، ۱۳۸۴)، کاهش حمایت عاطفی همسر (مستوبایشی و همکاران، ۲۰۰۴؛ دیسوزا و همکاران، ۲۰۱۴) و حمایت اطرافیان (ماری آنا و همکاران، ۲۰۱۱؛ کالن و هننسی، ۲۰۰۰) و وسواس در مورد باردار شدن، تصمیم گیری در زندگی، اختلال عاطفی و هیجانی (مظاهری و همکاران، ۲۰۰۱) می شود. هیجانات معمول همراه ناباروری طولانی مدت شامل؛ بروز رفتارهای تکانشی و خشمهای پراکنده، اضطراب، از دستدادن کنترل (نیلفروشان و همکاران، ۱۳۸۴)، به خود بستن شکستها، از دست دادن مقبولیت اجتماعی (جاکوب، مککویلان و گریل، ۲۰۰۷)، احساس تنهایی (کارل و همکاران، ۲۰۰۵)، احساس نارضایتی، احساس گناه، و حسادت (بویوین، گریفیث و ونیتیس، ۲۰۱۱) احساس درماندگی و احساس بیارزشی و بیکفایتی، انکار، انزوا (نجمی و همکاران،۱۳۸۰) است. چرا که به بر اساس پژوهشهای فراوانی، افرادی که تحت فشارهای عمده و مزمن قرار گرفته باشند بیش از همکاران در معرض ابتلا به بیماریهایی مانند افسردگی (تورن، ۲۰۰۹؛ نایس ،۲۰۱۳)، اضطراب (نایس ،۲۰۱۳)، نارضایتی (خسروی، ۱۳۸۰) و اعتماد به نفس پایین (ماهلدست و همکاران، ۱۹۸۷؛ کرمی نوری، ۱۳۸۰) قرار دارند.
شواهد بالینی و تجربی (بشلیده، مکتبی و تقیپور، ۱۳۸۰؛ موسانی و سیلورمن، ۲۰۰۹؛ احسانپور و همکاران، ۲۰۰۹؛ دیسوزا و همکاران، ۲۰۱۴) بسیاری نشان می دهند که ناباروری بهعنوان یک عامل فشارزا موجب بروز انواع اختلالات روانی یا رفتاری در شخص نابارور می گردد. از سویی دیگر، تحقیقات مختلف (پترسون و همکاران، ۲۰۰۸)، نشان داده اند ناباروری انتظارات زندگی زوج نابارور را به چالش میکشد و منجر به بروز مشکلاتی در ارتباط زناشویی می شود (اسچمیت، ۲۰۰۹) و زندگی آن ها را با خطر جدایی و طلاق تهدیدی می کند (سودها و ردی، ۲۰۱۱). خاتمه ارتباط زناشویی ممکن است استرس زا باشد. بررسی های اسمینک و همکاران (۲۰۰۱)، نشان می دهند زنان بارورشده با درمانهای کمک بارداری همچون افراد نابارور از اضطراب، افسردگی و ترسهای مختلف که مرتبط با عارضهشان است، رنج میبرند، نتایج این پژوهش همسو با نتایج حاصل از مطالعات احسانپور و همکاران (۲۰۰۹) است.
برگ و ویلسون (۱۹۹۱، به نقل از رشیدی و همکاران، ۱۳۹۱) نشان دادند که؛ افرادی که تحت درمان IVF قرار می گیرند، در مقایسه با دیگران به اضطراب (ورهاک و همکاران، ۲۰۰۷) و آسیبهای عاطفی و هیجانی بیشتری مبتلا می شوند. اضطراب و افسردگی به عنوان شایعترین اختلالات خلقی و اضطرابی، به عنوان علل احتمالی شکست اولین دوره IVF مطرح شدهاند (اولیویوس و همکاران، ۲۰۰۴). البته هنوز معلوم نیست سطح بالای آسیبهای روانشناختی در زوجین نابارور مربوط به IVF باشد (ییلاقبیگی و همکاران، ۱۳۹۳). همچنین، ممکن است این آسیبها به شرایط خاص دیگری هم مربوط باشند؛ به عنوان مثال سن در هنگام درمان عامل بسیار مهمی است (رشیدی، منتظری، عابدینیا، شریعت، اشرفی و رمضان زاده، ۱۳۹۱). همچنین، تحقیقات نشان میدهد که زنان تحت درمان ناباروری هیجاناتی مساوی یا بیشتر از بیماران سرطانی و قلبی دارند (موسانی و سیلورمن، ۲۰۰۹). زوجهای نابارور تجربهای طولانیمدت و مزمن از استرس در هر ماه را دارند. به عبارت دیگر، با رشد درمانهای ناباروری و روشهای پیچیدهتر، استرس به همان اندازه افزایشیافته و میتواند بر نتایج درمان نیز تأثیر بگذارد (موسانی و سیلورمن، ۲۰۰۹).
فرایند درمان ناباروری نیز پر استرس است (پیوندی و همکاران، ۱۳۹۰) و هیجانات و شناختهای فرد را متاثر می سازد (دیویدوا و پیچووا، ۲۰۱۴). برنامه های درمانی غیر منعطف ناباروری (نیاز به رابطه جنسی صرفاً برای باروری نه بهخاطر احساس لذت از رابطه جنسی)، همچنین درمانهای طولانی و وقتگیر، هزینه های فوقالعاده زیاد درمانی و درمانهای رنجآور، به ویژه هنگامی که منجر به شکست درمان می شود، همگی ایجاد کننده استرس شدید در زوجین می باشند (فراهانی،۱۳۸۰).