پژوهش های انجام شده در مورد انگیزش پیشرفت و یادگیری نشان دادهاند که افراد دارای انگیزش پیشرفت بالا در انجام کارها و از جمله یادگیری به افرادی که از این انگیزه بی بهره اند، پیشی می گیرند. برای نمونه مک کللند( ۱۹۹۶ به نقل از سیف، ۱۳۶۸) دو گروه آزمودنی را که از لحاظ انگیزه پیشرفت با هم متفاوت بودند به انجام تکلیف واحدی واداشت درآغاز هر دو گروه عملکرد مشابه داشتند اما با پیشرفت آزمایش، گروه با انگیزش پیشرفت بالا جلو افتادند، البته نتایج تحقیقات کاملاً قاطع نبودند. وینتر باتوم[۷۷] ( ۱۹۵۶ به نقل از شکرکن و همکاران، ۱۳۷۱) در پژوهشی دریافت که مادران پسران پیشرفت گرا در مقایسه با مادران پسرانی که انگیزه پیشرفت کمتری دارند، از فرزندان خود در کسب مهارت ها و استقلال انتظارات بیشتری دارند. در این تحقیق نقش خانواده در انگیزش پیشرفت نمایان است.
وال و بی ساگ[۷۸]( ۱۹۸۷) در پژوهشی در مورد ارتباط انگیزش پیشرفت، عزّت نفس، میزان اضطراب و پیشرفت تحصیلی نشان دادند که دانش آموزان با انگیزش پیشرفت بالا در مقایسه با دانش آموزان با انگیزش پیشرفت پایین دارای عزّت نفس بالاتر و نمره اضطراب کمتر هستند، هم چنین موفقیت های خود را به توانایی و تلاش و شکست های را به مشکل بودن تحصیل نسبت میدهند.
شاملو(۱۳۵۱) در تحقیقی در مورد انگیزش پیشرفت با خصوصیات عقلی و عاطفی ۶۰ دانشجوی دختر و پسر را بر گزیدند و طی پژوهش دریافت که همبستگی آماری معنی داری بین انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی ندارد. هم چنین بین هوش و انگیزش پیشرفت نیز همبستگی معنی داری وجود نداشت.
شیخی فینی( ۱۳۷۲) در بررسی رابطه انگیزش پیشرفت، منبع کنترل و پیشرفت تحصیلی با بهره گرفتن از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره به این نتیجه رسید که دانش آموزانی که انگیزش پیشرفت بالا دارندف دارای مکان کنترل درونی و پیشرفت تحصیلی بالایی هستند.
توکّلی( ۱۳۷۳) در تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه انگیزش پیشرفت، اسناد علی و پیشرفت تحصیلی، با بهره گرفتن از روش های آماری پیشرفته نشان داد که هر چه میزان انگیزش پیشرفت دانش آموزان بالاتر باشد، اسنادهای علّی درونی تر و پیشرفت تحصیلی آنان بیشتر خواهد بود.
قاسمی پیربلوطی( ۱۳۷۴) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود به بررسی رابطه بین پیشرفت تحصیلی با انگیزش پیشرفت و منبع کنترل پرداخت، نتایج به دست آمده نشان داد که بین این سه متغیر، رابطه معنی دار وجود دارد. به طوری که بر اساس دو متغیر انگیزش پیشرفت و منبع کنترل می توان ۲۷% از تغییرات پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را تعیین کرد.
۲-۱۳- رشد انگیزش پیشرفت و عوامل مؤثر بر آن
طبق نظر مک کللند و همکارانش( ۱۹۵۳ نقل از تیوان و اسمیت، ۱۳۶۵) انگیزه پیشرفت یا انگیزه گرایش از آرزوهای فزاینده کودک ناشی می شود، وقتی که کودکی با یک موفقیت جدید پیشرفت مثل یک معمای علمی برخورد میکند هیچ انتظاری از توانایی خود برای حل آن ندارد. اگر این معما خیلی مشکل نباشد و اوبتواند به طور صحیح آن را حل کند او به زودی آرزوهای خاصی پیدا میکند و از این آرزوها لذت میبرد، موفقیت در موقعیت پیشرفت و در پیشبینی نتیجه این موقعیت، برای انگیزه حاصل از پیشرفت خود تقویت مثبت ایجاد میکند. سرانجام کودک در حل معما به میزان صد در صد انتظار پیشرفت پیدا میکند. در این مرحله معما تازگی خود را از دست میدهد و حل آن دیگر به عنوان پیشرفت تلقی نمی شود، در این موقع ولی آگاه به پیشرفت بایستی موقعیتی تازه و کمی پیچیده تر ایجاد کند. در این صورت کودک علاقه تازه ای به پیشرفت خواهد داشت و دامنه انگیزش پیشرفتش گسترده خواهد شد. بنابرین طبق نظر مک کللند برای گسترش انگیزه پیشرفت کودک بایستی از موفقیت لذت ببرد. برای ایجاد لذات کودک را بایستی به موضوع ها در موقعیت هایی که به تدریج پیچیده تر شوند، اگر کودک با این موقعیت ها و موضوع ها تسلط یابد احساس لذت خواهد کرد. اگر موقعیت ها همواره بیش از اندازه پیچیده باشند، در کودک اثر منفی به جای میگذارد و به جای انگیزه پیشرفت، انگیزه گریز از شکست در او گسترش مییابد. تسلط بر موقعیت هایی که تدریجاً پیچیده تر میشوند و به لذت می انجامد، لذت نیاز به پیشرفت را تقویت کرده و به کودک کمک میکند تا فردی خواهان موفقیت شود(تیوان و اسمیت، ۱۳۶۵)
علاوه بر این به نظر میرسد که پیدایش این انگیزه مربوط به نظام ارزش های والدین و نگرش آنان نسبت به موضوع پیشرفت است. رشد انگیزه پیشرفت در کودکان تابع عوامل از قبیل محبت والدین، آزاد منشی پدر، انتظار پیشرفت از کودک مطابق موازین مشخص و معین است. والدینی که بر پیشرفت ارزش قائل هستند و محیط هایی را برای پیشرفت بالا دارند، دارای کودکانی با انگیزش پیشرفت بالا میباشند که برای نایل شدن به اهداف خود تلاش زیادی را انجام میدهند. ( هتونیگتون و پارک[۷۹]، ۱۹۸۶).
در مطالعاتی که با هدف یافتن ریشههای عوامل غیرشناختی مؤثر بر موفقیت و سازگاری انجام گرفته است( روسن[۸۰] و آندراد[۸۱]، ۱۹۵۹ به نقل از تورنس[۸۲] و همکاران، ۱۹۶۵)
دریافتند که انگیزش بالا برای پیشرفت با آموزش های اولیه در خانواده در مورد خوب انجام دادن و بدون کمک دیگران کار را انجام دادن در ارتباط است. برخی مطالعات دیگر نشان میدهند که « تمایل به پیشرفت» در دوره های بعدی زندگی ممکن است از راه فشارهای اجتماعی به وجود آید. اما انگیزش که از این راه به وجود میآید قدرت کمتری از انگیزش به وجود آمد، در ساخت خانواده، خواهد داشت( تورنس و روبرت[۸۳] و استروم[۸۴]، ۱۹۶۵) والدین تاثیر مهمی را بر رشد انگیزش پیشرفت در کودکان دارند.
طوری که سینگر[۸۵] و سینگر( ۱۹۶۹ به نقل از روبرت، ۱۹۷۵) در مورد اهمیت این عامل معتقدند، والدین پسران با نیاز به پیشرفت بالا خود به عنوان الگوهایی هستند که مرتباً با فعالیت های مربوط به پیشرفت درگیر میباشند. آن ها اهداف عالی را برای کودکان خود در نظر می گیرند و به خاطر پیشرفت در جهت آن اهداف کودکان را تشویق میکنند و در عوض آن ها را به دلیل شکست در پیشرفت تنبیه میکنند و در عوض آن ها را به دلیل شکست در پیشرفت تنبیه میکنند و در عین حال اجازه انتخاب راه حلها را به کودکان خود میدهند. علاوه بر موارد بالا در مورد رشد انگیزش پیشرفت می توان که خوداتکایی و شغل پدر یا مادر نیز اشاره داشت. کودکان که آموخته باشند که روی پای خود بایستند و خود اهداف خویش را انتخاب نمایند به نظر میرسد که غالباً پیشرونده های بالایی هستند.( روس و آندراد ۱۹۵۹، به نقل از فارز، ۱۹۹۱). شغل پدر یا مادر نیز ممکن است نقشی را در این زمینه داشته باشند. پدری که شغل او با تصمیم گیری و ابتکار سروکار دارد ممکن است کودک خود را به سوی انگیزش پیشرفت هدایت نمایند(تورنر[۸۶]، ۱۹۷۰ به نقل از فارز، ۱۹۹۱).