۲-۲-۵-۶-اجرای راه حل:
زمانی که راه حل تدوین گردد، زمان اجرای آن فرا میرسد. از آنجایی که این کار ممکن است مستلزم کمی برنامه ریزی باشد، در این مرحله تمرین تحت نظارت آموزش مهارت ها مفید واقع می شود. یعنی فرد میتواند آنچه را که میخواهد بگوید و انجام دهد، برنامه ریزی کند و این کار را در پیش یک متخصص که بازخورد ارائه میکند، نشان دهد. وقتی که موثرترین افکار و اعمال بازگویی و اجرا شدند، فرد بهتر میتواند رفتارهای توصیف شده را در موقعیت زندگی واقعی انجام دهد(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
۲-۲-۵-۷-تحقیق اثر راه حل:
بعد از اینکه راه حل جایگزین اجرا شد، تأیید این موضوع که آیا این راه حل طبق برنامه اجراء شده یا نه و این که آیا راه حل مورد نظر چهار معیار سنجش را طبق انتظار و تحت پوشش قرار داده یا نه، مهم است(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
۲-۲-۶-حل مسئله اجتماعی:
یک مسئله بیانگر ابهام، تردید یا ناسازگاری است که در پنداشت ها، آگاهی ها و برداشت های ذهنی ما از واقعیت به وجود آمده است. از این رو، می توان پیدایش یک مسئله راحاصل شرایط ناهمخوان و ناهماهنگ میان امر ذهنی و امر عینی قلمداد کرد. امر ذهنی در این جریان میتواند بیانگر نظریه ها و نظام های نظری ایجاد شده برای درک واقعیت یا حاکی ازهنجار یا نظام ارزشی مشخصی باشد؛ به عبارت روشنتر، یک مسئله زمانی رخ می نمایاند که میان آنچه ما در ادراک خود آن را صحیح می پنداریم و آنچه در واقعیت وجود دارد، ناسازگاری و عدم انطباق به وجود میآید. مسائل اجتماعی را می توان ناشی از فاصله گرفتن شرایط ووضعیت های معین از معیارها و موازین مشخص کننده شرایط مطلوب دانست؛ اما باید یادآور شدکه هر وضعیت نامطلوبی الزاماًً نمی تواند مسئله اجتماعی قلمداد شود. در واقع، در بسیاری ازحالات، نامطلوب بودن یک وضعیت به مثابه وضعیتی ناگزیر قلمداد میگردد یا هزینه ای پنداشته می شود که برای دستیابی یا تحقق امر مطلوبی، ناچار از تحمل آن هستیم(افشار کهن،۱۲:۱۳۹۰).
به اعتقاد جامعه شناسان زمانی که تعداد کافی از مردم یک جامعه موافق اند موقعیتی وجوددارد که کیفیت زندگی و اکثر ارزش های اساسی شان را تهدید میکند و باید کاری برای جبران آن موقعیت انجام شود، در واقع، جامعه آن موقعیت را به عنوان یک مسئله اجتماعی تعریف کردهاست(کورن بلوم[۴۶]،۱۹۸۰)
((مسائل اجتماعی جامعه، پدید ه هایی اجتماعی اعم از شرایط ساختاری یا الگوهای کنشی است که در مسیر تحولات اجتماعی بر سر راه توسعه، یعنی وضعیت موجود و مطلوب مورد توجه مردم و گروههای اجتماعی قرارمی گیرد و مانع تحقق اهداف و تهدیدکننده ارزش ها و کمال مطلوب های آن ها می شود))(عبدالهی،۲:۱۳۸۳).
((جامعه شناسان کلاسیک مسائل اجتماعی را موقعیت هایی دردناک یا غیرمطلوب برای توده واقعی مردم تلقی کردهاند. برای مثال، در فرهنگ جامعه شناسی به هر موقعیتی که تعدادی ازافراد آن اجتماع، نامطلوب تلقی کنند و نیاز به کنش گروهی برای اصلاح آن باشد، مسئله اجتماعی گفته شده است. عدم انطباق عمل یا موقعیتی با ارزش های قابل توجهی از مردم نیز مسئله اجتماعی تلقی شده است)) (آزادارمکی و بهار،۱۶:۱۳۷۷)
دانیلین لوزیک در کتا ب،» نگرشی نو در تحلیل مسائل اجتماعی « معتقد به رویکرد برساخت گرایی است و مسئله اجتماعی را شرایطی میداند که غلط، مشکل زا، شایع و تغییرپذیرباشد(لوزیک[۴۷]،۲۳:۱۳۸۸).مسئله اجتماعی، پدیده ای است که شیوه مطلق یا جهانی برای تعریف آن وجود ندارد. زیرا در ارتباط با زمان، مکان، موقعیت اجتماعی افراد، فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مختلف، ایدئولوژی ها، قدرت ها، حکومت ها و گروههای اجتماعی متفاوت نسبی است (بخارایی،۳۹:۱۳۸۷).
جامعه شناسان مسئله اجتماعی را مشکلاتی آزاردهنده تعریف کردهاند که با تعداد فراوانی از مردم ارتباط دارد،ناشی از علل اجتماعی- ساختاری است و مستلزم راه حل های اجتماعی- ساختاری نیز است(مولدر[۴۸]،۲۰۰۰).
در واقع، وضعی که عده کثیری از افراد را طوری مبتلا ساخته که نامطلوب باشد و چنین احساس شود که می توان در پرتو اقدام اجتماعی دسته جمعی درباره آن اقدامی کرد( مظلوم خراسانی،۱۷:۱۳۸۱).
به بیان کلی، می توان مسئله اجتماعی را مسئله ای ناشی از روابط انسانی دانست که خود جامعه را به، طور جدی تهدید میکند یا مانع تحقق تمنیات مهم تعداد کثیری از مردم می شود باتامور[۴۹]،۳۷۹:۱۳۷۰).
و نوعی بیماری یا بی نظمی در جامعه است (کنیک[۵۰]،۳۴۵:۱۳۵۳).
به اعتقاد برخی نویسندگان، برای تعریف مسائل اجتماعی،می توان به بیان برخی خصوصیاتی پرداخت که مسائل مذکور واجد آن هستند. برای مثال، ویژگی های زیر برای مسائل اجتماعی بیان شده است: الف) ماهیت اجتماعی و عمومی داشتن؛ ب) تاریخی بودن؛ ج) واقعی و عینی بودن؛ د) متغیر و نسبی بودن نسبت به زمان و مکان؛ ه) کنترل پذیر بودن؛ و) چندبعدی و بین رشته ای بودن(ستوده،۲۹:۱۳۸۴).
در رویکرد دیگری، برای فهم هر موضوع یا پدیده ای، مصادیق مرتبط با آن بیان می شود. بدین ترتیب، برای درک بهتر مسئله اجتماعی، باید به ذکرمثال ها و مصادیق روشنی پرداخت که مبین وجود یک مسئله هستند (افشارکهن، ۴۵:۱۳۹۰).
در بررسی حاضر، تعریف مسئله اجتماعی در قالب رویکردهای مختلف مورد توجه بوده است. معیارهای مورد استفاده برای در نظر گرفتن یک یا مجموعه ای از پدیده ها و واقعیت های اجتماعی به عنوان مسئله اجتماعی، متفاوت است. ملاک های مذکور ممکن است با یکدیگرناهمخوان نباشند، اما هر یک منجر به برداشتی خاص از مسائل اجتماعی شوند. در برداشتهای مذکور برای حل مسائل اجتماعی، راهکارهای ویژه ای نیز پیشنهاد می شود و از دریچه های متفاوتی، درک و فهم علل، پیامدها، شرایط و فرایند شکل گیری مسائل اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد. بنابرین، در حوزه جامعه شناسی، با ابهام نسبی در تعریف فضای مفهومی ((مسئله اجتماعی)) روبرو هستیم. بدیهی است قسمت اعظم این اختلا ف نظرها در تعریف، با ارجاع به چارچوب بنیادین برگرفته شده از سوی جامعه شناسان در تعریف جامعه و امر اجتماعی درک پذیر است؛ به عبارت دیگر، هر جامعه شناسی بسته به آنکه چه برداشتی از جامعه و پدیده های اجتماعی داشته باشد، از یکی از رویکردهای کارکردگرایی، تضاد، کنش متقابل نمادی یا سایر نظریه های جامعه شناسی بهره میگیرد تا برخی شرایط یا وضعیت ها را مسئله اجتماعی بداند و به بررسی آن بپردازد. در واقع، تحت تأثیر رویکرد برگزیده شده توسط هر پژوهشگراجتماعی، بینش و روش خاصی از سوی وی اتخاذ خواهد شد که با چارچوب بنیادین اولیه، سنخیت و هماهنگی داشته باشد(افشار کهن،۳۴:۱۳۹۰).
۲-۳-تعاریف نظری عزت نفس