۱-۴-۲ نوجوانی
نوجوانان باید شایستگیها و ارزیابیهای تازهای را از تواناییهای خود پرورش دهند. بندورا خاطرنشان کرد که موفقیت در این مرحله معمولا به سطح احساس کارایی پرورشیافته در سالهای کودکی بستگی دارد. (شولتز، ۱۹۹۰؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).
۱-۴-۳ بزرگسالی
بندورا بزرگسالی را به دو دوره جوانی و میانسالی تقسیم کرد. دوره جوانی سازگاریهیی مانند ازدواج، پدر و مادری و ارتقای شغلی را در بر دارد. برای پیامدهای موفقیتآمیز این تجربیات، احساس کارایی بالا ضرورت دارد.افرادی که از لحاظ احساس کارایی پایین هستند نمی توانند به نحو شایستهای به این موقعیتها بپردازند و احتمالاً در سازگار شدن شکست میخورند. تحقیقات نشان می دهند زنانی که در مورد مهارت های فرزندپروری خود احساس کارایی بالایی دارند، این احساس را در فرزندان خود تقویت میکنند. زنانی که معتقدند مادران خوبی هستند در مقایسه با زنانی که احساس کارایی پایینی دارند، در نقش خود به عنوان مادر کمتر در معرض نومیدی و فشار هیجانی قار دارند. پژوهش دیگری نشان داد مادرانی که احساس کارایی بالایی دارند و خارج از خانه کار میکنند در مقایسه با مادرانی که احساس کارایی پایینی دارند، فشار جسمانی و هیجانی به مراتب کمتری را از تعارضهای کار – خانواده تجربه میکنند(بندورا، ۱۹۹۵).
دوره میانسالی نیز هنگامی که افراد مشاغل و زندگی خانوادگی و اجتماعی خود را ارزیابی مجدد میکنند، استرسزاست. هنگامی که با نقطه ضعفها و تجدید نظر در هدفهای خود روبرو میشویم، باید مهارت های خویش را ارزیابی مجدد کرده و امکانات تازهای را برای تقویت کردن احساس کارایی خود پیدا کنیم. (همان منبع).
۱-۴-۴ پیری
ارزیابی مجدد احساس کارایی در دوران پیری دشوار است. پایین بودن احساس کارایی می تواند بر عملکرد جسمی و ذهنی به صورت نوعی پیشگویی معطوف به مقصود تأثیر بیشتری بگذارد. احساس کارایی جسمی پایین می تواند به خستگی و محدود شدن فعالیتهای جسمانی منجر شود. اگر دیگر معتقد نباشیم که میتوانیم کارهایی را انجام دهیم که قبلا از انجام دادن آن ها لذت میبردیم، در این صورت امکان دارد حتی سعی هم نکنیم. از نظر بندورا، احساس کارایی عامل مهمی در تعیین کردن موفقیت یا شکست در طول عمر است. (شولتز، ۱۹۹۰؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).
درنظریه شناختی- اجتماعی، خودکارآمدی، ارزیابی فرد از توانایی خود در انجام یک تکلیف است. بندورا به تدریج اهمیت ادراک فرد از خود کارآمدی به عنوان میانجی شناختی عمل انسان تأکید کرد. وقتی انسان در حال بررسی عمل است و یا اینکه به آن مشغول است، قضاوتهایی نیز از توانایی خود در انجام دادن وظایف گوناگون و شرایط آن ها به عمل میآورد. این قضاوتها ممکن است در سطوح مختلفی انجام گیرد:
تفکر: «این همان چیزیست که من باید انجام دهم و توانایی آن را هم دارم» یا برعکس «هرگز نمیتوانم این کار را انجام دهم و نگرانم که مردم درباره من چه فکر خواهند کرد؟»
هیجان: برانگیختگی و شادی در مقابل افسردگی و اضطراب(خود تهییجی).
عمل: التزام بیشتر در مقابل بازداری و بیحرکتی(خودباوری و خودتنظیمی)، (کدیور، ۱۳۸۶).
هر فرد، معیارها وهدفهایی برای خود تعیین می کند که طولانی مدت یا کوتاه مدت و سهل الوصول است. همچنین در مورد توانایی انجام دادن تکالیف لازم برای دستیابی به این هدفها نیز قضاوت می کند. اگر چه انسان تحت تأثیر موقعیتها قرار دارد، به دلیل تعیین هدف برای خود و قضاوت درباره خودکارآمدی وخودسنجی، موجودی فعال است. ادراک خودکارآمدی با مفاهیم منبع کنترل یا انتظار نتیجه فرق دارد. ممکن است فردی بر این باور باشد که عملکرد خوب، منجر به نتیجه دلخواه می شود؛ مگر اینکه اگر به خود بگوید، اگر خوب امتحان بدهم حتما نمره خوبی میگیرم( عامل کنترل) ولی ممکن است بر این باور نباشد که اطلاعات یا مهارت مورد نیاز برای خوب امتحان دادن را دارد (خودکارآمدی). بنابراین، خودکارآمدی، قضاوت در مورد اطمینان از تواناییهای خود برای انجام دادن موفقیت آمیز یک تکلیف است. خودکارآمدی ادراک شده دانش آموزان در برانگیختکی آن ها تأثیر دارد. دانش آموزان احساس خودکارآمدی بالا در مقایسه با دانشآموزانی با کارآمدی پایین، تکالیف مشکل را با احتمال بیشتری انتخاب میکنند، تلاش بیشتری دارند، مدت زمان بیشتری صرف تکالیف میکنند، راهبردهای فراشناختی مناسبی برای آن تکلیف به کار می گیرند و در انجام دادن تکالیف فعالانه درگیر میشوند. (کدیور، ۱۳۸۶).
تحقیقات نشان میدهد که عقاید خودکارآمدی، پیشرفت را تحت تأثیر قرار میدهد.مشاهده یک الگوی همسان که تکلیفی را به خوبی و با موفقیت انجام دهد، می تواند احساس کارآمدی را در مشاهدهگر افزایش دهد. مثلا اگر دانشآموزی با پیشرفت پایین، دانش آموز همسطح خودش را مشاهده کند که مسأله ریاضی را با موفقیت پای تخته حل می کند، او نیز به این اعتقاد میرسد که می تواند آن مسأله را یاد بگیرد. اگر این فرد چگونگی فرایند یادگیری خود را برای دوستانش توصیف کند، به دلیل شناخت فرایند یادگیری، تأثیرگذاری او به عنوان الگو افزایش مییابد.استفاده از دانش آموزان دارای فرهنگهای متفاوت به عنوان الگو، روشی مؤثر برای افزایش و ارتقای سطح کلاس و درک شایستگیهای دیگران است. در این مورد، میتوان از فیلمهای مناسب نیز استفاده کرد.(کدیور، ۱۳۸۶).
۱-۵ منابع ارزیابیهای خودکارآمدی:
بندورا معتقد است ارزیابیهای خودکارآمدی بر چها منبع اطلاعات استوار هستند.
۱-اساسیترین منبع آگاهی، عملکرد واقعی[۳۸] است. اگر ما به طور مکرر در انجام وظایف خود موفق شویم، حس کار آمدی ما افزایش میابد . اگر به طور متوالی شکست بخوریم، حس کارآمدی ما کاهش میابد. به محض آنکه در یک زمینه، احساس خودکارآمدی زیادی بکنیم، با شکستهای موقت، مشکل چندانی برایمان پیش نمیآید. در این صورت احتمال زیادی دارد که شکستهای خود را به فقدان تلاش یا تدبیر ضعیف نسبت دهیم و دوباره تلاش کنیم، واگر موفق شویم،احساس کارآمدی ما حتی از گذشته هم بیشتر می شود. (خویینژاد، ۱۳۹۰).
۲-ارزیابیهای خود کارآمدی، همچنین تحت تأثیر تجربه های جانشینی[۳۹] است. اگر ما ببینیم که دیگران در انجام کاری موفق هستند، پیش خود استنباط خواهیم کرد که ما نیز میتوانیم آن کار را انجام دهیم. این مسئله نیز هنگامی حقیقت دارد که ما معتقد باشیم میزان توانایی دیگران، تقریباً مشابه توانایی خود ماست. (خویینژاد، ۱۳۹۰).
۳- متغیر دیگر ترغیب کلامی [۴۰] یا صحبتهای انرژی زاست. هنگامی که کسی ما را متقاعد میسازد که ما میتوانیم کاری را انجام دهیم، معمولاّّّّّّّّّ آن را بهتر انجام خواهیم داد . البته صحبتهای انرژی زا به هنگام انجام تکالیفی که برای مابسیار دشوار است، نمیتواند در ما توانایی ایجاد کند.امم به دلیل اینکه اغلب موفقیتها، عمدتاًّ به سعی و تلاش ما بستگی دارد تا توانایی ذاتیمان، تشویق بیرونی تا حد زیادی می تواند به ما کمک کند. (همان منبع).