کاظمیان و همکاران (۱۳۸۶) در پژوهشی با هدف تعیین تاثیر گروه درمانی حمایتی بر وضعیت سلامت روان زنان یائسه در مراکز بهداشتی درمانی شهری شهرکرد پرداختند. این مطالعه از نوع نیمه تجربی با انجام آزمون مقدماتی و نهایی بود. ۴۶ زن یائسه ساکن و تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی شهرکرد در سال ۱۳۸۴ که واجد شرایط شرکت در پژوهش بودند، در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. جلسات گروه درمانی در گروه مورد انجام شد. داده ها با بهره گرفتن از پرسشنامه ۲۸ سوالی سلامت روان گلدبرگ و پرسشنامه مشخصات دموگرافیک در سه مرحله (آزمون اولیه، یک ماه و یک و نیم ماه بعد) جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با کمک نرم افزار SPSS و آزمون های آماری توصیفی و تحلیلی تی و آزمون همبستگی انجام گردید. پس از انجام گروه درمانی در تمام ابعاد سلامت روان زنان گروه مورد بهبودی حاصل شد (P<0.05). در گروه شاهد تغییر معناداری طی مراحل مختلف در وضعیت سلامت روان افراد مشاهده نشد. بین گروه شاهد و مورد در مراحل درمانی (۱ ماه و ۱٫۵ ماه بعد) تفاوت معنی داری در ابعاد سلامت روان وجود داشت (P<0.05). بین متغیرهای دموگرافیک و سلامت روان رابطه ای مشاهده نشد. این مطالعه نشان داد که گروه درمانی حمایتی روی سلامت روان زنان یائسه تاثیر دارد. لذا با توجه به یافته های پژوهش و در دسترس بودن منابع حمایتی و مشاوره ای در سیستم های بهداشتی درمانی، لزوم برگزاری جلسات گروهی مشابه در مراکز مختلف بهداشتی درمانی مطرح میگردد.
موسوی و همکاران (۱۳۹۱) به بررسی اثربخشی مداخله معنوی بر ارتقای کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به سرطان پرداختهاند. جامعه آماری شامل ۱۲ نفر از مادران کودکان مبتلا به سرطان است که بین ۱۹ تا ۵۰ سال سن داشته، تحصیلات آنان سیکل به بالا بوده و فرزند آن ها در بیمارستان امام حسین شهر تهران بستری است. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بوده و جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (فرم کوتاه) WHOQOL-BRIEF استفاده گردیده است. جهت مداخله معنوی، ۶ مؤلفه روانی- معنوی، شامل خودآگاهی، نیایش، توکل و توسل، صبر، طلب بخشش و شکر به صورت ۶ جلسه، هر روز به مدت ۹۰ دقیقه آموزش داده شد. آزمودنی ها در جلسات اول، سوم، پنجم به پرسشنامه کیفیت زندگی پاسخ دادند و سپس ۳ هفته بعد از آخرین جلسه، مجددا مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش سری های زمانی استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان میدهد که مداخله معنوی موجب افزایش کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به سرطان در مرحله پس آزمون و پیگیری میگردد؛ همچنین نتایج تجزیه و تحلیل واریانس با طرح اندازه گیری مکرر نشان داد که مداخله معنوی تأثیر معنی داری بر حیطه سلامت روان و روابط اجتماعی مادران کودکان مبتلا به سرطان دارد ولی این معنی داری در حیطه سلامت جسمانی و سلامت محیط مشاهده نگردید. به طور کلی می توان نتیجه گیری کرد که مداخله معنوی در ارتقای کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به سرطان مؤثر است.
دهقانی نیشابوری و مقصودی (۱۳۹۰) به بررسی تاثیرات تابآوری و سرسختی روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی مادران کودکان مبتلا به سرطان پرداختند. این پژوهش به روش توصیفی- همبستگی طراحی و انجام شد. نمونه شامل ۹۵ نفر از مادران کودکان مبتلا به سرطان ساکن شهر مشهد بود. پرسش نامههای بهزیستی روانشناختی، سرسختی روانشناختی اهواز و تابآوری کانر و دیویدسون توسط اعضای نمونه تکمیل شدند. آزمون همبستگی نشان داد که سرسختی روانشناختی و تابآوری با بهزیستی روانشناختی ارتباط معکوس معنادار دارند. نتایج حاصل از آزمون رگرسیون حاکی از این بود که سرسختی روانشناختی پیشبینیکننده منفی چهار خردهمقیاس بهزیستی روانشناختی یعنی ارتباط مثبت با دیگران، تسلط بر محیط، پذیرش خود و هدفمندی در زندگی میباشد. همچنین تابآوری، پیشبینیکننده هدفمندی در زندگی، پذیرش خود و رشد شخصی بالا میباشد. یافته های پژوهش مؤید این مهم است که بین تابآوری و سرسختی روانشناختی با بهزیستی روانشناختی مادران کودکان مبتلا به سرطان رابطه معناداری وجود دارد و ما از طریق تابآوری و سرسختی روانشناختی میتوانیم بهزیستی روانشناختی آن ها را پیشبینی کنیم.
نظری (۱۳۸۴) به منظور بررسی نظر والدین کودکان مصروع نسبت به عوامل تنش زا و میزان سازگاری آنان با این عوامل در مراجعه کنندگان به مراکز درمانی منتخب شهر تهران تحقیقی را انجام داده است. نمونه ها شامل ۴۰۰ پدر و مادر کودکان مصروع میباشند. از پرسشنامه ای که در سه بخش تنظیم شده است: اطلاعات فردی، عوامل تنش زا، رفتارهای سازگارانه استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که در حیطه عوامل تنش زا مادران (۸۰ درصد) و پدران (۶۲ درصد) و در حیطه سازگاری مادران (۷۰ درصد) و پدران (۷۳ درصد) رفتار سازگارانه داشتند. آزمون t نشان میدهد بین میزان تنش پدران و مادران کودکان مصروع اختلاف معنی داری وجود دارد. بین میزان سازگاری مادران با متغیرهای دموگرافیک سن مادر، میزان تحصیلات، طول مدت ازدواج، تعداد فرزندان، سن کودک، ارتباط معنی داری وجود ندارد.
-
- – supportive group therapy ↑
-
- – hope of life ↑
-
- – psychological adjustment ↑
-
- – cancer ↑
-
- – Prochska ↑
-
- – John Norkras ↑
-
- – Hippocrates ↑
-
- – Antoine Msmr ↑
-
- – Freud ↑
-
- – Pavlow ↑
-
- – Skinner ↑
-
- – Bloch ↑
-
- – Balint ↑
-
- – Stroop ↑
-
- – Korry ↑
-
- – Snyder ↑
-
- – Buchanan ↑
-
- – Maninjer ↑
-
- – Burchard ↑
-
- – Astatlnd ↑
-
- – Lopez ↑
-
- – Nunn ↑
-
- – Mac Ainis ↑
-
- – Chan ↑
-
- – Peterson ↑
-
- – Kaplan ↑
-
- – Bowlby ↑
-
- – Shorey ↑
-
- – Rogers ↑
-
- -Mac Donald ↑
-
- – Maslow ↑
-
- – Li-Min ↑
-
- – Sharma ↑
-
- – Saher ↑
-
- – Fedele ↑
-
- – Pelcovitz ↑
-
- – Vermaes ↑
-
- – Salovita ↑
-
- – McGlon ↑
-
- – Throat ↑
-
- – Morni ↑
-
- – Warfield ↑
-
- – Mark ↑
-
- – Weir ↑
-
- – Wu ↑
-
- – Rhodes ↑
-
- – Treloar ↑
-
- – Wells ↑
-
- – Hankins ↑
-
- – Irving ↑
-
- – Sherwin ↑
-
- – Kristen ↑
-
- – Klassen ↑