دارو درمانی برای بسیاری از بیماران مبتلا به سر درد تنشی به اندازه کافی مفید نیستند. به طوری که آمیتریپتیلین به عنوان متداول ترین درمان دارویی برای سر درد تنشی به طور متوسط باعث ۳۳ درصد کاهش در فعالیت سر درد می شود. از سوی دیگر اگر دارو ها برای درمان وپیشگیری از درد، اثر بخشی کامل و بدون استثنایی داشت و فاقد اثرات جانبی بود، هیچ دلیلی برای بررسی جنبههای دیگروجود نداشت. اما امروزه درک و تغییر نگرش ها ورفتار انسان، یک مؤلفه اساسی در مراقبت از کسانی است که از سر درد رنج میبرند. در مقابل، غفلت از این جنبه ها دلیل مهمی در شکست درمان سردرد است (صدوقی ، گودرز ،۱۳۸۸).
تعریف سردرد میگرنی : سردردهای میگرنی با وجود شیوع کمتر نسبت به سردرد های تنشی، دارای شدت بیشتر و قدرت ناتوان کنندگی بالاتری اند و موجب اختلال در سیستم خودکار بدن میشوند این نوع از سردرد که به صورت یک طرفه و اغلب ضربان دار تظاهر مییابد و معمولا شامل سردرد، تهوع استفراغ و دیگر نشانه های اختلال کارکرد عصبی است، در آغاز به صورت دوره ای و مرتبط با تنش است، ولی میتواند در شکل مزمن، تقریبا روزانه رخ دهد. فراوانی جهانی این سندرم در مردان ۶-۴ در زنان ۱۶-۱۲ درصد و در مجموع ۱۵-۱۲ درصد است. استعداد ابتلای خانوادگی در پیدایش این بیماری نقش دارد، هیچگونه محدودیت اجتماعی، اقتصادی یا نژادی برای آن وجود ندارد و شروع آن میتواند از هر سنی باشد (بهروز وهمکاران۱۳۹۲).
پزشکی ذهن – بدن، حوزهای است که بر تعامل بین مغز، ذهن، بدن، رفتار و روش های نیرومندی که از طریق آن ها عوامل هیجانی، روانی، اجتماعی، معنوی و رفتار، به طور مستقیم بر سلامت جسمانی و روانی اثر میگذارند تأکید میکند از روش های مورد استفاده در این دیدگاه می توان به تجسم هدایت شده ، بیوفیدبک ، هیپنوتیزم بالینی، یوگا ابراز هنری ، تن آرامی پیش رونده عضلانی و مدیتیشن اشاره نمود. ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس ( MBSR) یکی از فنون پرکاربرد دیدگاه ذهن – بدن بشمار می رود که آثار مثبت درمانی آن بر انواع بیماری های مزمن، چه بر بیماران و چه حتی بر مراقبانشان به اثبات رسیده است(زارع و همکاران،۱۳۹۳).
ذهن آگاهی به مدیتیشنی اشاره دارد که بر حضور و آگاهی در زمان حال تأکید میکند. در طی ۳۰ سال گذشته علاقه به استفاده درمانی از ذهن آگاهی افزایش یافته است، به نحوی که مرور پیشینه حکایت از وجود بیش از هفتاد مقاله ی علمی چاپ شده تا سال ۲۰۰۷ در این زمینه دارد. پژوهشها نشان داده است که ذهن آگاهی مبتنی بر استرس یک برنامه گروهی ساختار یافته است که باهدف کاهش استرس به منظور ارتقای سلامت روان و کاهش درد و رنج به کار برده میشوند.
مطالعه مروری که در سال ۲۰۱۰توسط مرکز[۱۲] انجام شد انجام شد نشان داد از ۱۵ مطالعهای که ملاک های ورود به پژوهش را داشته و بر اختلالاتی همچون فیبروما ، درد مزمن، روماتیسم مفاصلی، دیابت نوع دو، سندروم خستگی مزمن ، حساسیت شیمیایی چند گانه و بیماریهای قلبی عروقی متمرکز بودند، همگی ضمن تأکید بر نتایج مثبت درمانی در ذهن آگاهی، اذافه کرده بودند، ذهن آگاهی هیچ عارضۀ جانبی و پیامد منفی خاصی به دنبال ندارد. این مطالعه در پژوهش مروری دیگری که ۱۸مطالعه را در مورد سرطان، فشارخون، دیابت، ایدز، دردمزمن و بیماری پوستی مورد بررسی قرار دادند، بار دیگر تکرارشد.
ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس یک رویکرد زیستی است که شاخه ای از مداخلات شناختی – رفتاری بشمار می رود و هدف آن ارتقای مهارت های مدیریت استرس در مبتلایان به میگرن وسردردتنشی است (زارع و همکاران،۱۳۹۳).
۲-۱-۵-عوامل مؤثر سردرد :
افزایش سن، جنس مونث، سطح اقتصادی – اجتماعی پایین، سطح تحصیلات مادر، سابقه خانوادگی سردرد و استرس، به عنوان عوامل مؤثر در افزایش شیوع سردرد مطرح شده اند در مطالعه ای روی دانشجویان دختر، افراد میگرنی به طور معنی دار یک یا بیش از یک خویشاوند درجه اول یا دوم میگرنی بوده اند و در میگرن قاعدگی نیز این مسئله صادق بود. و از سوی، در بین بستگان درجه اول میگرن در مادران افراد مبتلا بیشتر از پدرانشان بود. براین اساس عوامل ژنتیکی و هورمونی را در ایجاد میگرن مؤثر دانسته اند شیوع میگرن و سردرد های تنشی در مطالعات انجام شده در ایران بدین قرار بوده است. ۴/۷ درصد و ۸/۱۵ درصد بین دانشجویان پزشکی شیراز ۷/۱ درصد و ۵/۵ درصد بین دانش اموزان ابتدایی مدارس شیراز ۱۰درصد و ۲۴ درصد بین آموزگاران مدارس ابتدایی شهر شیراز و شیوع میگرن بین دانشجویان پزشکی شیراز ۱۱ درصد بود (بهروز و همکاران ،۱۳۹۲).
عوامل بیولوژیکی به تنهای نمی توانند آسیب پذیری نسبت به تجربه اختلال سردرد، زمان حمله آن وسیری که طی میکند را به خوبی تبیین نماید. همچنین عوامل بیولوژیکی نمی توانند به طور کامل تسریع و تشدید و حمله های سردرد فرد یا ناتوانی مرتبط با سردرد و همچنین کیفیت زندگی را تبیین نمایند . استرس زندگی یک عامل روانی اجتماعی است که عموما به عنوان یک عامل اصلی در سردرد شناخته شده است. این مسئله به صورت گسترده مورد قبول قرار گرفته است که عوامل روانشناختی جز عوامل برانگیزاننده سر درد بوده و برخی از افراد را مستعد ابتلا به سردرد میکنند ( صدوقی و عکاشه، ۱۳۸۸).
پیشرف های تئوریکی و رشد فرایند تحقیقات، مبانی لازم برای مفهوم سازی سردرد به عنوان یک اختلال روانی فیزیوژیکی ( اختلال جسمی که تحت تاثیر استرس های روانی اجتماعی و محیطی قرار دارد) فراهم آورده و سرانجام باعث به وجود آمدن و به کارگیری درمان های رفتاری معاصر برای سردرد شده است. چنین درمان های، واکنش های فیزیولوژیکی مرتبط با سردرد در بیمار (برای مثال آموزش آرمیدگی ، بیوفیدبک) یا رفتارها ، هیجان ها و شناخت ها ( مانند درمان شناختی رفتاری یا مدیریت استرس) را هدف قرار میدهند (صدوقی و عکاشه،۱۳۸۸) .
با توجه به تحقیقات علمی در حوزه سردرد ، تفسیر های متفاوتی از شیوه اثرگذاری استرس بر وجود سردرد ارائه شده است. در ابتدا محققان براین باور بوده اند که افراد مبتلا به سردرد در مقایسه با افراد عادی، عوامل استرس زای بیشتری تجربه میکنند. اما نتایج تحقیقات نشان داد که بین بیماران مبتلا به سردرد و افراد عادی از لحاظ تعداد عوامل استرس زا ، تفاوت معنی داری وجود ندارد بلکه تفاوت این دو گروه در این است که بیماران مبتلا به سردرد ، هر گونه رویدادی را ، استرس زا و فاجعه بار تلقی میکنند (سجادی نژاد و همکاران،۱۳۸۸) .