۱-الگوهای عمیق و فراگیر ۲-تشکیل شده از خاطرات، هیجان ها، شناخت ها، احساسات بدنی ۳-در کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند ۴-در سیر زندگی تداوم دارند و درباره خود و دیگران هستند ۵-به شدت ناکارآمدند.
طرحواره های ناسازگار اولیه و حوزه های مرتبط با آن ها
الف) بریدگی و طرد
انتظار این که نیازهای فرد برای امنیت، ثبات، محبت، همدلی، در میان گذاشتن احساسات پذیرش و احترام به شیوه ای قابل پیشبینی ارضا نخواهد شد. طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود میآید که بی عاطفه، سرد، مضایقه گر، منزوی، تندخو، غیرقابل پیشبینی یا بدرفتار هستند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).
-
- رها شدگی/ بی ثباتی: بی ثباتی یا بی اعتمادی نسبت به دریافت محبت و برقراری ارتباط با اطرافیان، به طوری که فرد احساس میکند افراد مهم زندگی اش نمی توانند حمایت عاطفی و تشویق لازم را به او بدهند، زیرا این افراد از لحاظ هیجانی، بی ثبات، غیرقابل پیشبینی، اعتماد ناپذیر و نامنظم هستند. فردی که چنین طرحواره ای در ذهنش شکل گرفته باشد، معتقد است که هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگی اش بمیرند یا او را رها کنند و به فرد دیگری علاقمند شوند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).
-
- بی اعتمادی/ بدرفتاری: انتظار این که دیگران به انسان ضربه میزنند، بدرفتارند، انسان را سرافکنده میکنند، دروغ میگویند و دقل کار و سودجو هستند. چنین انتظاری باعث می شود فرد وقایع پیرامون را به گونه ای خاص ادراک کند. آسیبی که به فرد وارد نموده اند، عمدی بوده و یا این که در نتیجه بی مبالاتی و غفلت مفرد پدید آمده است. ممکن است فرد احساس کند همیشه یک نفر موجودی او را می دزدد یا حق او را میخورد (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).
- محرومیت هیجانی: انتظار این که تمایلات و نیازهای فرد به حمایت عاطفی به اندازه کافی از جانب دیگران ارضا نمی شود. سه نوع محرومیت مهم وجود دارد که عبارتند از (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶):
-
- محرومیت از محبت: فقدان توجه، عطوفت یا همراهی
-
- محرومیت از همدلی: درک نشدن، به حرف دل فرد گوش ندادن، عدم خود افشایی یا در میان نگذاشتن احساسات با دیگران
- محرومیت از حمایت: نداشتن منبع قدرت، جهت دهی یا راهنمایی نشدن از سوی دیگران
-
- نقص/ شرم: احساس اینکه فرد در مهم ترین جنبههای شخصیت اش، انسانی ناقص، نامطلوب، بد، حقیر و بی ارزش است یا اینکه در نظر افراد مهم زندگی اش، فردی منفور و نامطلوب به حساب میآید. همچنین این طرحواره، حساسیت بیش از اندازه به انتقاد، طرد، سرزنش، کم رویی، مقایسه های نابجا، احساس ناامنی در حضور دیگران و حس شرمندگی در ارتباط با عیب و نقص های درونی را در بر میگیرد. این نقاط ضعف ممکن است شخصی “تکانه های خشم، تمایلات جنسی غیر قابل پذیرش، خودخواهی” یا عمومی باشند “ظاهر جسمی نامطلوب و مشکلات اجتماعی” (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).
- انزوای اجتماعی/ بیگانگی
احساس اینکه فرد از جهان کناره گیری کرده و با دیگران متفاوت است یا اینکه به جامعه و گروه خاصی تعلق ندارد (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).
ب) خودگردانی و عملکرد مختل
انتظاراتی که فرد از خود و محیط خود دارد با تواناییهای محسوس او برای جدایی، بقا و عملکرد مستقل یا انجام موفقیت آمیز کارها تداخل میکند. طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود میآیند که اعتماد به نفس کودک را کاهش میدهند، گرفتارند، بیش از حد از کودک محافظت میکنند یا اینکه نتوانسته اند کودک را به انجام کارهای بیرون از خانواده تشویق کنند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).
- وابستگی / بی کفایتی
اعتقاد به اینکه فرد نمی تواند مسئولیت های روزمره را (مثل مراقبت از دیگران، حل مشکلات روزانه، قضاوت خوب، از عهده تکالیف جدید برآمدن و تصمیم گیری صحیح) بدون کمک قابل ملاحظه دیگران، در حد قابل قبولی انجام دهد. این حالت اغلب به صورت درماندگی ظاهر می شود (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).
- آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری
ترس افراطی از اینکه فاجعه نزدیک است و هر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و اینکه فرد نمی تواند از آن جلوگیری کند. ترس ها بر یک یا چند جنبه متمرکزند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶):
-
- حوادث پزشکی مانند حمله های قلبی و ابتلا به ایدز
-
- وقایع هیجانی مانند دیوانه شدن
- سوانحی محیطی مانند گیر افتادن در آسانسور، قربانی جنایت شدن، سقوط هواپیما و زمین لرزه
- خود تحول نیافته/ گرفتار
ارتباط عاطفی شدید و نزدیکی بیش از حد با یکی از والدین یا سمبل های والدین. افراد گرفتار، بدون حمایت دیگران، قادر به ادامه زندگی نبوده یا نمی تواند شاد باشند. فردی که چنین طرحواره ای دارد ممکن است احساس کند وجودش در دیگری ادقام شده و هویت جداگانه ای ندارد. این طرحواره اغلب به صورت احساس پوچی و سردرگمی، جهت نداشتن و بی هدفی و یا در موارد شدید به صورت شک و تردید در موجودیت و ساختار فرد بروز میکند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).
- شکست
باور به اینکه فرد شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد و این شکست برای او اجتناب پذیر است. فرد در مقایسه با همسالانش در حوزه های پیشرفت غالبا احساس بی کفایتی میکند. اغلب شامل این باور است که شخص دیوانه، بی استعداد، نالایق و نادان است و نسبت به دیگران موفقیت کمتری دارد (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).
ج)محدودیت های مختل
نقص در محدودیت های درونی، احساس مسئولیت در قبال دیگران یا جهت گیری نسبت به اهداف بلند مدت در زندگی. این طرحواره ها منجر به بروز مشکلاتی در رابطه با رعایت حقوق دیگران، همکاری با دیگران، تعهد یا هدف گزینی و رسیدن به اهداف واقع بینانه می شود. طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود میآید که به جای انضباط، مواجهه مناسب، محدودیت های منطقی، مسئولیت پذیری، همکاری متقابل و هدف گزینی، وجه مشخصه آن ها سهل انگاری افراطی، سردرگمی یا حس برتری است. در برخی موارد، کودک ممکن است نتواند ناراحتی عادی و معمولی را تحمل کند یا اینکه ممکن است هدایت، جهت مندی و راهنمایی کافی دریافت نکرده باشند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۶).