دلیل اصلی سبز بودن به اقتصاد بر میگردد. اقتصاد مطالعه این است که چگونه افراد با توجه به منابع محدود سعی دارند خواستههای نا محدود را ارضا کنند. وقتی که ادبیات بازاریابی بررسی میشود چندین دلیل برای افزایش فعالیتهای بازاریابی سبز توسط شرکتهای بسیاری ذکر شده که در اینجا سعی بر این است که تعدادی از آن ها بیان شود.
سبز بودن میتواند در نتیجه فشارهای درونی و یا بیرونی رخ دهد (پلونسکی و رزنبرگر،۲۰۰۱). از جمله فشارهای بیرونی که باعث سبز بودن میشوند میتوان موارد زیر را نام برد:
الف ) ارضای تقاضای مصرف کنندگان:
امروزه شرکتها و سازمانها مجبورند به خاطر ارضای نیازهای مشتریان و عمل به مسئولیت اجتماعی و حمایت از حقوق مصرف کنندگان، مسائل مربوط به حفظ محیط زیست را در فعالیتهای خود جای دهند. مثلاً مک دونالد نمونه بارزی است که به خاطر حمایت از حقوق مصرف کنندگان و ارضای تقاضای آن ها ترکیب بسته بندیهای خود را عوض کردهاست.
ب) واکنش نسبت به اقدامات رقبا:
هنگامی که یک شرکت در تولید محصولاتش ملاحظات زیست محیطی را مد نظر قرار میدهد، شرکتهای دیگر بایستی استراتژیهای خود را در تولید محصولاتشان تغییر دهند و تدابیری را در راستای سبز شدن اتخاذ کنند زیرا در غیر این صورت سهم بازارشان را از دست خواهند داد.
ج) دخالت روز افزون دولت:
در کشورهای مختلف دولتها برای حفظ محیط زیست سالم از راههای مختلف استفاده میکنند. مثلاً در آمریکا سازمان محیط زیست قوانینی را در راستای حفظ محیط زیست تدوین کردهاست (کاتلر،۱۹۹۹).
د) افزایش آلودگی محیط زیست:
با توجه به آلودهتر شدن محیط زیست، شرکتها بایستی برای جلوگیری از این امر در راستای نهضت سبز و بازاریابی سبز گام بردارند. آلودگی محیط زیست باعث شده است که فشارهای اجتماعی از جانب مصرف کنندگان، خط مشی های دولت و شرکتها را به سوی سبز شدن تغییر جهت دهند (کاتب و هلسن،۲۰۰۴). از جمله شرکتهایی که به علت فشارهای اجتماعی تغییراتی را در خطمشی هایش ایجاد کرده شرکت اکسون (بزرگترین شرکت خطوط انتقال نفت) است. این شرکت در اثر فشارهای اجتماعی تغییراتی در خطمشی های خود ایجاد کرد و یک مؤسسه حمایت از محیط زیست و دو پارک محلی در کامرون ساخت. عوامل درونی زیادی وجود دارند که بر شرکتها فشار میآورند تا فعالیتهای سبز را به اجرا بگذارند که به برخی از آن ها اشاره میکنیم. اولین دلیل و یا به عبارت دیگر مهمترین دلیل، عامل هزینه است. بدین معنی که سبز بودن میتواند به کارایی بیشتر منافع و صرفه جوییهای مالی منجر شود. یعنی اینکه از ورودی کمتری استفاده میشود بنابرین زباله کمتر خواهد بود و آلودگی کاهش خواهد یافت (پلونسکی و رزنبرگر،۲۰۰۱).
دومین عامل درونی فلسفه شرکت است. زمانی که شرکتها به اهداف محیطی همانند دیگر اهداف شرکت اهمیت میدهند و مسائل محیطی را در فلسفه شرکت میگنجانند، بحث سبز بودن با استراتژیهای شرکت گره میخورد و سپس آنرا با فعالیتهای تاکتیکیاش در هم میآمیزد.
سومین عامل درونی، ایجاد موضع رقابتی در بازار است. شرکتهایی که مسائل محیطی را در فرایندهای بازاریابی و تولید محصول در نظر دارند نسبت به رقبا موضع رقابتی برای خود ایجاد میکنند. پس میتوان گفت رعایت اصول بازاریابی سبز باعث میشود که مصرف کنندگان دید بهتری نسبت به شرکت داشته باشند (کاتلر،۱۹۹۹). «کن پیتی» بیان میکند که مباحث زیست محیطی به ایجاد رویکرد جدیدی منجر شده و این رویکرد را موضع سازی اکولوژیک مینامد (پیتی،۱۹۹۵).
۲-۴-۱- سطوح بازاریابی سبز
مدیران ممکن است از خود بپرسند که چگونه میتوان به اهداف مصرف کنندگان و اهداف سازمانی دست یافت در حالی که نسبت به محیط زیست هم مسئول باشند. در بازاریابی سبز مبحث محیطی جزو استراتژیهای برتر شرکت به حساب میآیند و نیازمند اقدامات استراتژیکی بسیاری هستند. «منون» در سال ۱۹۹۷ بیان کرد که اقدامات بازاریابی سبز در سه سطح در شرکت انجام میگیرند این سطوح عبارتند از : سطح استراتژیک – سطح شبه استراتژیک- سطح تاکتیکی.
در سطح استراتژیک تغییرات اساسی در فلسفه شرکت انجام میگیرد. سبز بودن استراتژیک اغلب نیازمند تغییر در ذهنیت و رفتار و تاکتیکهای شرکت است (پلونسکی و رزنبرگر،۲۰۰۱).